سرویس فرهنگی تبریز بیدار / آنچه که از صراحت روایات معصومین برداشت میشود، حضرت زهرا(س) از درجه بسیار والایی نزد خداوند متعال برخوردار است تا جایی که رضایت خداوند در رضایت فاطمه(س) می باشد و هر کس او را بیازارد، خدا را آزرده است.
داستان زندگی این نوگل ۱۸ ساله پر از اتفاقات تلخ و شیرینی است که می توان با بررسی آنها، بسیاری از دستورالعمل های زندگی سعادتمند را بدست آورد.
کتاب کشتی پهلو گرفته یکی از رمان هایی است که ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت زهرا(س)، از زبان دیگران نیز حیات ایشان را روایت کرده است.
کشتی پهلو گرفته، پرفروش ترین کتاب سیدمهدی شجاعی، نویسنده این کتاب است. طبق اظهارات فعالین عرصه کتاب و فرهنگ، این کتاب پرتیتراژ ترین کتاب ادبیات داستانی ایران نیز می باشد.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:
«روزگار غریبی است دخترم! دنیا از آن غریب تر! این چه دنیایی است که دختر رسول خدا(ص) را در خویش تاب نمی آورد؟ این چه روزگاری است که راز آقرینش زن را در خود تحمل نمی کند؟ این چه عالمی است که دردانه خدا را از خویش می راند؟ روزگار غریبی است دخترم. دنیا از آن غریب تر. آنجا جای تو نیست؛ دنیا هرگز جای تو نبوده است. بیا دخترم، بیا، تو از آغاز هم دنیایی نبودی. تو از بهشت آمده بودی، تو از بهشت آمده بودی.»
کشتی پهلو گرفته، ۱۴ فصل دارد که در هر یک از فصل های آن، مصائب حضرت زهرا(س) از زبان نزدیکان ایشان روایت شده است.
راوی فصل اول این کتاب، پیامبر(ص)، فصل دوم خدیجه (س)، فصل سوم خود حضرت زهرا(س)، فصل چهارم امیرالمومنین علی (ع)، فصل پنجم امام حسن(ع)، فصل ششم امام حسین(ع)، فصل هفتم مجددا حضرت زهرا(س)، فصل هشتم حضرت زینب(س)، فصل نهم فضه کنیز حضرت زهرا(س)، فصل دهم ام کلثوم (س)، فصل یازدهم اسماء کنیز حضرت زهرا (س)، فصل دوازدهم مجددا حضرت زهرا(س)، فصل سیزدهم مجددا امیرالمومنین علی (ع) و فصل چهاردهم آسمان می باشد.

این رمان ضمن ذکر مصائب حضرت زهرا(س) گه گداری به وقایع تاریخی آن زمان نیز اشاره می کند.
در بخش دیگر این کتاب که از زبان حضرت زینب(س) نوشته شده است می خوانیم:
«مادر! مرا از عاشورا مترسان. مرا به کربلا دلداری مده. عاشورا اینجاست! کربلا اینجاست! اگر کسی جرات کرد در تب و تاب مرگ پیامبر، خانهی دخترش را آتش بزند، فرزندان او جرات میکنند، خیمههای ذراری پیغمبر را آتش بزنند. من بچه نیستم مادر! شمشیرهایی که در کربلا به روی برادرم کشیده میشود، ساختهی کارگاه سقیفه است. نطفهی اردوگاه ابنسعد در مشیمهی سقیفه منعقد میشود. اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمیماند. حسین در کربلا میخواهد با دلیل و آیه اثبات کند که فرزند پیامبر است. پیامبری که تو در خانهی او و در حریم او مورد تعدی قرار گرفتی. تعدی به حریم فرزند پیامبر سنگینتر است یا نوهی پیامبر؟ مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمیگیرد. خودت گفتهای. ما حداکثر تازیانه میخوریم، اما میخ آهنین بدن هایمان را سوراخ نمیکند. مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخهای خونین را دیدم. نگو گریه نکن مادر! باید مُرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد. ما سخت جانی کردهایم که تاکنون زنده ماندهایم. نگو که روزی سخت تر از عاشورا نیست. در عاشورا کودک شش ماهه به شهادت میرسد، اما تو کودک نیامدهات- محسنات- به شهادت رسید. من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی: مرا بگیر فضه که محسنام را کشتند. پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا میبرد، وحی نازل میشد که «پایین بیاورید صدایتان را» اگر کسی پیامبر را به نام صدا میکرد وحی میآمد که «نام پیامبر را با احترام بیاورید.» هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده، خانهاش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به خیمهها میگیرد. مبداش اینجاست. دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست.
من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که نالهی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمیتواند مرا اینقدر بسوزاند. شاید خدا میخواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما این چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکلتر است. در کربلا دشمن به روشنی خیمه کفر علم میکند، اما اینها با پرچم اسلام آمدند، گفتند از فتنه میهراسیم، کدام فتنه بدتر از این؟ دیگر چه میخواست بشود؟ کدام انحراف ایجاد نشد؟ کدام جنایت به وقوع نپیوست؟ کدام حریم شکسته نشد؟ کاش کار همینجا تمام میشد. تو را که تا مرز شهادت سوق دادند، تو را که از سر راه برداشتند، تازه به خانه ریختند…»
این کتاب در ۱۶۰ صفحه و توسط انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/
