سرویس اجتماعی تبریزبیدار / برای کارگران پرتلاش و صبوری که از دور و نزدیک خودشان را به حسینیه امام خمینی(ره) رساندهبودند، دیدار رهبر، شیرینیِ اجابت دعاهای پنهانی و تحقق آرزوهای قدیمی را تداعی میکرد.
من قبلاً اینجا بودهام؛ باور میکنی؟
قدمهایشان برای اولین بار است این قطعه دوستداشتنی از زمین خدا را لمس میکرد اما چشمها، دلشان را به شهادت میگیرند که بارها در هوای این خانه پرواز کرده و سیراب شدهاند از تماشای زیباییهای تمامنشدنیاش. از احوالات مرد موسپید تبریزی که بپرسی، از همین حس آشنا میگفت: «۴ ماه قبل بود که خواب دیدم آمدهام اینجا. آن جلو، دقیقاً روبهروی رهبر عزیزمان نشسته بودم. باور نمیکنی وقتی از خواب بیدار شدم، این تصویر چقدر برایم زنده بود. اصلاً از ذهنم بیرون نمیرفت. وقتی گفتند برای دیدار با رهبر انتخاب شدهای، یاد خوابم افتادم. باور نمیکردم اینقدر زود تعبیر شود و قسمت شود واقعاً به اینجا بیایم.»
درست کار کردم و کارگر نمونه شدم
کنجکاو از دلیل این انتخاب میپرسم و «محمدتقی ابوالبشر» که در شرکت «درب صنعتی معتقد» تبریز، در قسمت نجاری کار میکند، مختصر و مفید در جواب میگوید: «درست کار کردم و بهعنوان کارگر نمونه انتخاب شدم. به همین دلیل، از کل شرکت ما، فقط مدیرمان و من و یکی از همکارانم به این مراسم آمدیم.»
هرچه منتظر میماندم، کارگر پیشکسوت نمونه، حرفی از مشکلات به زبان نیاورد. از راه دیگری وارد شده و پرسیدم: اگر فرصت فراهم شود و بتوانید با آقا حرف بزنید، چه میگویید؟ صورتش به خنده باز شده و در همان حال، میگوید: «ما دعا میکنیم سایه رهبرمان بالای سرمان باشد. این بزرگترین خواسته ماست. خدا عمرشان را زیاد کند…»
اما وقتی میبیند همچنان منتظرم، با حجب و حیایی خاصی میگوید: «میدانید، بالاخره سنی از ما گذشته. من ۶۲ سال را پر کردهام. اما هنوز باید سخت کار کنم. خودم هم کار کردن را دوست دارم ها اما خب، توانم کم شده و مثل جوانیهایم قوت کار کردن ندارم. دلم میخواهد شرایط جوری شود که زندگی کارگران تأمین باشد و افرادی در سن من مجبور نباشند زیاد کار کنند…»
انتهای پیام/
