به گزارش تبریزبیدار، شهر کوچک اما استراتژیک «سوسنگرد» در ابتدای جنگ، نقش مهمی را در تحولات جنگ ایران و رژیم بعث عراق ایفا میکرد، چراکه فتح این شهر توسط بعثیها کلید تصرف کامل اهواز بود و بدین لحاظ بعد از رویارویی سخت عراق و ایران برای تصرف و حفظ خرمشهر، این دومین و مهمترین رویارویی ۲ کشور برای تسلط بر یک شهر بود.

سردار احمد غلامپور، فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس که در نخستین روزهای جنگ در جبهه سوسنگرد حضور داشته است نقل میکند: جبهه سوسنگرد خیلی فعال بود. فاصله ما با دشمن هم حداکثر چهل ـ پنجاه متر بود. ما این طرف (شرق) رودخانه نیسان بودیم و دشمن آن طرف رودخانه مستقر بود که عرضش حداکثر ۵۰ متر بود.
دشمن در آن طرف رودخانه تحرک زیادی داشت و مترصد بود وضعیتی فراهم شود تا به سوسنگرد دست پیدا کند. از طرف دیگر، ما هم آرام نمینشستیم و نیروهای فعال و با انگیزهمان مدام به سمت دشمن میرفتند و شناسایی میکردند و اقداماتی انجام میدادند. یکی از این اقدامات کانال کنی بود.
در ماجرای شکست حصر سوسنگرد، محور لشکر ۹ (عراق)، محوری کلیدی به شمار میآمد. این لشکر باید با لشکر ۵ الحاق میکرد، اما موفق نشد و جالب این است که دیگر تا آخر جنگ، اسمی هم از این لشکر نیامد و منحل شد؛ یعنی عراقیها آن قدر عصبانی بودند که لشکر ۹ را از سازمان رزم عراق خارج کردند.
وقتی این لشکر نتوانست با لشکر ۵ الحاق کند، برای جبران حقارتی که دچارش شده بود، سعی کرد با هماهنگی لشکر ۵، یک بار دیگر به سوسنگرد حمله کند. هدف نهاییاش هم اهواز بود.

بنابراین لشکر ۵ از غرب اهواز، واحدهایش را به سمت جاده سوسنگرد ـ حمیدیه فرستاد و جاده را بست و به لشکر ۹ کمک کرد تا به سمت سوسنگرد پیشروی کند و آن را به محاصره در بیاورد. لشکر ۹ هم از سه محور به شدت به سوسنگرد حمله کرد؛ یکی از جنوب سوسنگرد یعنی شمال هویزه، یکی از محور بستان ـ سوسنگرد و یکی هم از سمت شمال کرخه.
این لشکر با عبور از رودخانه کرخه فشار شدیدی به سوسنگرد وارد کرد. رودخانهای که خط مستقیمی را طی میکرد و از شمال سوسنگرد میگذشت و به سمت بستان میرفت و به هور میریخت، شاخه اصلی کرخه بود و منظورم از کرخه همین است. نام محلی این رودخانه نیسان بود و عراق با عبور از آن، فشار آورد؛ یعنی از سمت غرب به شرق. از آن طرف هم لشکر ۵، جاده را بسته بود و حدود ۳۰۰ نفر از نیروهای ما که داخل شهر بودند، واقعاً حماسه آفریدند.

جوانانی که نماد غیرت و مقاومت ایرانیان در سوسنگرد شدند
سه روز تمام، بچهها در محاصره بودند و جنگ جانانهای کردند و حماسهای بهیادماندنی آفریدند. بچههای تبریز به خصوص نیروهای (شهید) تجلایی در حفظ شهر نقش مهمی داشتند. نیروهای در حال محاصره، به آیتالله مدنی (امامجمعه و نماینده امام (ره) در تبریز) پیامی رساندند.
به ایشان پیام رساندند که ما در محاصرهایم و تنهاییم و کسی به فکر ما نیست. آیتالله مدنی هم از تبریز به تهران آمد و خدمت امام رفت و گله کرد، که بچههای تبریز و بقیه بچهها در محاصرهاند و کسی به فریاد آنها نمیرسد. حاج احمد هم به دستور امام، به اهواز زنگ زد و گفت فکری بکنید. در نهایت یک تیپ از لشکر ۹۲ زرهی ارتش، نیروهای چمران و نیروهای سپاه و بسیج توانستند محاصره را بشکنند و از سقوط سوسنگرد جلوگیری کنند.
آنجا دستکم ۱۰۰ شهید دادیم. اگر آن زمان سوسنگرد سقوط میکرد، عراقیها با کمک لشکر ۵ به سمت اهواز پیش روی میکردند و به احتمال زیاد اهواز هم سقوط میکرد. در خرمشهر مقاومت جانانهای شد، اما در نهایت شهر سقوط کرد، ولی در سوسنگرد، هر چند بچهها فقط سه روز مقاومت کردند، اما از سقوط شهر جلوگیری شد.
انتهای پیام/
