در گفتگوی تبریزبیدار با مدیرکل اسبق آموزش و پرورش استان مطرح شد؛

رتبه بندی معلمان؛ خوب یا بد؟ / سبک امتیازدهی، انحراف از رتبه بندی صحیح است

در سلسله گفتگوهای مطالبه گرایانه تبریزبیدار پیرامون رتبه بندی معلمان، به سراغ مدیرکل اسبق اداره آموزش و پرورش آذربایجان شرقی رفته ایم.

سرویس فرهنگی تبریزبیدار/  در سلسله گفتگوهای مطالبه گرایانه تبریزبیدار پیرامون رتبه بندی معلمان، به سراغ مدیرکل اسبق اداره آموزش و پرورش آذربایجان شرقی رفته ایم.

فیروز رضایی در گفتگو با این رسانه، موشکافی از این مصوبه پر سر و صدا و چالش های معلمان گفته است.

مشروح گفتگو بشرح ذیل می باشد:

 

نارضایتی ها، ناشی از شیوه های اجرایی است

تبریزبیدار: تعریف نظام رتبه بندی چیست و چه مزایا و معایبی دارد؟

 رضایی: نظام رتبه بندی یکی از زیرنظام های محوری و اساسی سند تحول بنیادین است. هدف سند تحول بنیادین از تعبیه‌ چنین سیستمی، ارتقای مستمر کیفیت تعلیم و تربیت است و هدف این است که ابزار، روش و نقشه راهی طراحی شود که سطح دانایی و توانایی معلمان را در ارتباط با تعلیم و تربیت به طور مستمر افزایش دهد؛ فرایندی که نهایتا رشد دانش آموزان را در پی داشته باشد، پس رتبه بندی مزایای زیادی دارد. البته ممکن است مثل هر برنامه دیگری، کسانی باشند که نسبت به آن ناراضی باشند که موضوع جداگانه ای است . البته روش ها در تعلیم و‌تربیت موضوعیت دارند و اینطور نیست که بتوان با هر روشی به هدف دست پیدا کرد. اگر روش هایی که برای رسیدن به هدف ترسیم می کنیم، دقیق و متناسب با اهداف طراحی نشده باشد، چه بسا ممکن است ما را از هدفمان دور کند و نتیجه اش هم این بشود که نه نفس آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت از این روش ها بهره مند شود و نه رضایت معلمان را در پی داشته باشد. این نارضایتی هایی طبیعتا به شیوه های اجرایی این نظام رتبه بندی برمی گردد.

 

 

نگاه به رتبه بندی نباید از منظر ترمیم معیشت باشد

 تبریزبیدار: افرادی که امسال سال آخر خدمتشان است و سال بعد بازنشسته خواهند شد نیز شامل رتبه بندی می شوند؟

رضایی: قاعدتا باید شامل رتبه بندی نشوند. رتبه بندی مشمول اشخاص شاغل است. باید به هدف رتبه بندی توجه داشته باشیم. متاسفانه بیشتر افراد عمدتا از منظر افزایش حقوق یا ترمیم معیشت به رتبه بندی نگاه می کنند. بحث معیشت به عنوان ایجاد انگیزه برای رسیدن به هدف در نظام رتبه بندی وجود دارد ولی اینکه به رتبه بندی صرفا از منظر افزایش حقوق نگاه کنیم، یک امر غلط است. در سند تحول هم رتبه بندی صرفا به منظور افزایش حقوق نیست بلکه ابزاری برای ارتقا و پیشرفت مستمر تعلیم و تربیت است. اشکال ما هم در همین «یکی دانستن» این دو مقوله است. اصلا رتبه بندی برای این است که روز به روز بر مهارت و توانایی های همکاران شاغل افزوده شود؛ پس طبیعتا منی که بازنشسته شده ام و از چرخه آموزش و پرورش دور هستم نباید شامل رتبه بندی باشم. البته دولت باید برای ترمیم معیشت و افزایش قدرت خرید بازنشستگان فکری بکند. ترمیم معیشت و رضایت معلمان، قطع به یقین در کیفیت بخشی به آموزش و پرورش موثر است اما تمام آن نیست. کیفیت بخشی به آموزش و پرورش یک بحث فنی و‌ تخصصی است و داستان متفاوت تری دارد؛ ممکن است بخش دوم تغییر کند ولی در بخش اول هیچ اتفاقی نیافتد. نگاهی که من در جامعه معلمان و هم در طراحان و تصویب کنندگان طرح رتبه بندی می بینم، بخش معیشت بر سایر بخش ها غلبه دارد و این غلبه خودش ایجاد اشکال می کند. اساس خلطی که بین راضیان و ناراضیان طرح رتبه بندی اتفاق می افتد، معطوف به همین نکته است.

 

رتبه بندی از بودجه به برنامه آمده است نه از برنامه به بودجه!

تبریزبیدار: برای بعضی از معلمان به جای رتبه یک، فاقد رتبه در نظر گرفته شده است. تکلیف این معلمان چیست؟

 رضایی: متاسفانه برای رتبه بندی معیار بودجه در نظر گرفته شده است و می گوید که معلمان باید تا این اعداد رتبه بندی شوند که این خودش محل اشکال است. البته در هر برنامه ای، مسئولین اجرایی ابزارهایی را پیشبینی می کنند که پیش بینی بودجه هم یکی از آنهاست. اما اینکه بگویند فقط در حد این عدد رتبه بندی کنید، اشتباه است و چه بسا این فرایند آموزش و پرورش را دچار نوساناتی بکند. بهتر است عدد را کلا کنار بگذاریم و بگوییم مثلا اگر معلمی دارای این ویژگی ها (چه ثابت و چه متغیر) باشد، در فلان رتبه جانمایی شود. طبیعتا هرکس به این سطح از ویژگی ها برسد، در یکی از رتبه های ۱ تا ۵ جانمایی می شود. یک مشکل رتبه بندی همین است که رتبه بندی از بودجه به برنامه آمده است نه از برنامه به بودجه! آموزش و پرورش برای این که این چتر را روی سر همه معلمان بگستراند، برای همه معلمان چه آنهایی که حائز شرایط هستند و چه آنهایی که نیستند، رتبه در نظر گرفته است که اصطلاحا «پیش رتبه بندی» است. «پیش رتبه بندی» یعنی برخی از معلمان امتیاز لازم برای احراز رتبه یک و بالاتر را ندارند و نومعلم هستند ولی آموزش و پرورش برای اینکه امتیاز رتبه بندی را شامل همه معلمان بکند، آنها را هم شامل رتبه بندی کرده است. لذا برای معلمانی که فاقد حداقل امتیاز بوده اند، در سامانه «فاقد رتبه» زده اند و حد آقلی از مزایای رتبه بندی را از باب ترمیم معیشت و … شامل آنها نیز کرده اند.

 

 

سبک امتیازدهی، انحراف از رتبه بندی صحیح است

تبریزبیدار: ایرادات نظام رتبه بندی از نظر شما چیست؟

رضایی: مجلس ششم دولت را موظف کرد که لایحه رتبه بندی را تنظیم و به مجلس بیاورد. لذا لایحه رتبه بندی در دولت گذشته تنظیم و به مجلس ارائه شد، لایحه یک چیز بسیار سطحی و دم دستی بود، این لایحه در مجلس یعنی کمسیون آموزش و تحقیقات با جدیت مورد چکش کاری قرار گرفت و به یک چیز پخته تبدیل شد. لازم است اینجا از دو‌نفر تشکر کنم که رتبه بندی موجود حاصل پخت و‌پز آنها بود؛ آقایان مهدی اسماعیلی نماینده میانه و محمد وحیدی نماینده خراسان شمالی. من هم از طریق آقایان مذکور بویژه آقای اسماعیلی در جریان امر قرار گرفتم و از نزدیک شاهد ماجرا بودم و نکته نظرات خود را در مرحله پخت و پز در اختیار دوستان قرار دادم. به نظر من ایراد اصلی وارد بر نظام رتبه بندی عمدتا به آیین نامه اجرایی بر می گردد. این آیین نامه، در رساندن ما به هدف اصلی ناتوان است و نه تنها ما را به هدف نمی رساند، بلکه از هدف دور می کند. اگر امتیازدهی های ما دقیق نباشد که نیست، ما را از هدفی که داریم دور خواهد کرد. نظامی که برای امتیازدهی در نظر گرفته شده است، نمی تواند در کیفیت تعلیم و تربیت به صورت جدی اثرگذار باشد. این امتیازات در سه بخش تنظیم شده است؛ یک‌بخش آن باورها، نگرش ها و به عبارتی صلاحیت های عمومی است. بخش دیگر آن صلاحیت ها و شایستگی های تخصصی و بخش پایانی آن صلاحیت ها و شایستگی های مهارتی و حرفه ای است. بخش اول که مربوط به صلاحیت عمومی است، در زمان ورود به آموزش و پرورش در فرد موضوعیت دارد. بعد از اینکه این فرد وارد چرخه آموزش و پرورش شد، بحث کردن دوباره سر این صلاحیت ها معقول نیست. اگر هم فرد در همان ابتدا احراز صلاحیت درست و حسابی نشده باشد جای بحثش در سیستم جذب است، یعنی ایراد به فرآیند جذب و تربیت برمی گردد و جای بحثش رتبه بندی نیست. لذا این بحث ها دوباره نباید تکرار شوند چرا که موجب نارضایتی و ایجاد دغدغه خاطر در معلمان می شود‌. پس به نظر من همین بخش صلاحیت عمومی که معلمان از آن امتیاز می گیرند خودش چالش برانگیز است. این فرایند در بهترین حالت فرد را دچار چند شخصیتی می کند؛ یعنی معلم تلاش می کند کاری کند که به نظر بیاید و این امر جامعه تعلیم و تربیت را دچار انحراف می کند. مثلا در این مورد برای کارهای جهادی مستندات و مدارک می خواهند در حالی که شاید اکثر معلمان کارهای جهادی کرده اند و در موقعیت های مختلف مجاهدت نموده اند اما لزومی ندیده اند که برای این قبیل امور مدرک جمع کنند. این امر باعث می شود که معلم از این به بعد به جای اینکه به فکر مجاهده و اساس معنوی کار باشد، به دنبال این باشد که از کارهای خود مدرک جمع کند؛ مثلاً برای بارگذاری در سامانه و این قبیل چیز ها! این امتیازبندی از نظر من عقیم است و احتمالا بخشی از نارضایتی معلمان از این قسمت است و رفته رفته هم افزایش پیدا خواهد کرد و اتفاقا از قِبَل این فرایند، بخش عظیمی از عناصر عمیق و سالم که در آموزش و پرورش کار می کنند، لطمه خواهند دید و در کل جامعه فرهنگی را به سطحی نگری و صورت سازی هدایت خواهد کرد.

دومین انحراف هم مربوط به «دانشگاه انگاری» تعلیم و تربیت است. رسالت دانشگاه تولید علم است بنابراین اگر استادی در دانشگاه تألیفات پر و پیمان در ارتباط با رشته خود داشته باشد معقول و ارزشمند است، اما جنس تعلیم و تربیت فرق می کند؛ معلم در آموزش و پرورش دنبال تولید علم نیست بلکه دنبال شکوفایی استعدادها و تعلیم علم و تربیت است. اخیرا رئیس جمهور محترم اشاره ای به این مضمون کرده بودند که: «دانشگاه زدگی در تعلیم تربیت محل اشکال است.» به این معنی که اصلا لازم نیست ما در آموزش و پرورش مرتب به دنبال دانشگاه و فرایند های آن باشیم. بنابراین؛ نگاه دانشگاه انگارانه ریشه در فهم نه چندان دقیق ماهیت آموزش و پرورش دارد. در دانشگاه حتما باید مقاله و تحقیقات و … نوشته شود درحالی که معلم ابتدایی بیشتر شبیه پدر و مادر است؛ باید به معلم ابتدایی به چشم پدر، مادر نگاه کنیم. کدام مادر را شنیده اید که تا به حال بگویند به خاطر اینکه مقاله های خوبی نوشته است پس مادر خوبی است؟ قطعا نمی توان گفت. به معلم ابتدایی هم نمی توان این چنین نسبت داد. معلم در کنار آموزش، برای دانش آموزانش مادری و پدری می کند. همانگونه که اشاره کردم، در بخش دوم به مواردی به عنوان امتیاز مانند تالیف کتاب، مقاله، پژوهش و … وزن داده شده است که ۸۰ درصد آن در عمل ربطی به عمق تعلیم و تربیت ندارد. این کار هم باعث انحراف در آموزش و پرورش می شود؛ یعنی افراد می افتند دنبال این طور چیز ها، پول می دهند و مقاله می خرند! و این طور چیز ها اساسا برای شأن یک معلم خوبیت ندارد. این در حالی است که درواقع نقشی هم در معلم بودن فرد ندارد. اگر معلمی مطالعات جانبی در حوزه کاری خود را افزایش دهد، می تواند عالمانه تر به دانش آموز تعلیم دهد. برای یک معلم، اینکه بتواند دانش های موجود پیرامون حوزه کاری خود را کسب کند، مهمتر از تالیف کتاب یا مقاله است! حتی داشتن مدرک تحصیلی هم در این معنی نقش محوری ندارد؛ منظور بنده از بیان این نیست که مدرک تحصیلی را کم مقدار نشان دهم ، میخواهم‌ روی نقش تربیتی معلم تاکید کنم. الان معلمی داریم که کاردانی دارد ولی ۲۸ سال است که در پایه اول ابتدایی تدریس می کند و موفق هم هست. به نظر بنده ایشان استادتمام هستند. ولو اینکه بسیاری از امتیازات مورد انتظار در رتبه بندی را هم نمی تواند ارائه دهد، پس کارایی مهمتر از مدرک است.

 

 

طراحان رتبه بندی یک سال هم سابقه تدریس نداشته اند! / امیدوارم وزیر جدید مدرسه دیده باشد / امیدوار به اصلاح رتبه بندی

 

تبریزییدار: به نظر شما برای جایگزین کردن شیوه های ارزیابی طرح رتبه بندی معلمان، چه روش هایی مناسب است؟

 رضایی: من بعد از اینکه آیین نامه اجرایی رتبه بندی را دیدم، به نظرم رسید که دست معلم در طراحی آیین نامه در کار نبوده است. اطمینان دارم کسانی که این طرح را نوشته اند حتی سابقه یکسال تدریس در پایه اول ابتدایی را ندارد. چون اگر معلم بودند می دانستند که برای اینکه مهارت و انگیزه معلم برای ارتقای کیفیت آموزش و پرورش افزایش پیدا کند، این راه درست نیست. اگر طراحان این آیین نامه با چندتن از زیستگان در آموزش و پرورش و بخصوص در مدرسه مشورت می کردند، مطمئنا آئین نامه رتبه بندی بهتر از این می شد. بازهم ناامید نیستیم و امیدوارم با شروع به کار وزیر جدید، البته به شرطی که وزیرِ مدرسه دیده باشد، این آیین نامه اصلاح بشود. تجربه ثابت کرده وزیرانی که قبلا معلم بوده اند، در امر معلمی خود تعمق داشته اند؛ مثل مرحوم پرورش، شهید رجایی و شهید باهنر. من معتقدم که سنوات و مدارک مفید، بسیار مهم هستند. مثلا کسی که از دانشگاه فرهنگیان کارشناسی آموزش ابتدایی گرفته و یکسال هم در ابتدایی و بعد از آن ۵ سال در دوره متوسطه تدریس کرده است، این معلم در ظاهر ۶ سال سابقه دارد ولی عملا سابقه اش یک سال است؛ چون فقط یکسال در رشته ای که آموزش دیده است تدریس کرده است. سابقه مفید به سنواتی بر می گردد که فرد در رشته ای که آموزش دیده و تحصیل کرده است فعالیت کند و سابقه داشته باشد. اگر ما به سنوات مفید تکیه کنیم، افراد از تدریس در رشته ای غیرمرتبط با رشته تحصیلی خود، خودداری می کنند که متاسفانه یکی از مشکلات کیفیت تعلیم و تربیت امروز هم ناشی از همین موضوع است.

نکته دوم اقدام پژوهی و روایتگری است که بسیار مهم است. معلمی که مرتب از تجربیات و حاصل اقدام پژوهی دیگران در این زمینه کاری خود استفاده می کنند وآن ها را در کار تعلیم و تربیتی خود به کار می بندد و مرتب از این شاخه به آن شاخه نمی رود، معلم تمام است. حالا اگر این معلم حاصل تجربیات عملی خود در این زمینه را بنویسد و در معرض استفاده دیگران قرار دهد کار مهمی کرده و شایسته احراز شایستگی های حرفه ای است. هم چنین اگر معلمی در زمینه رشته ی تدریس خود مطالعاتی داشته باشد و در همه ی دوره های دانش افزایی به صورت رسمی و غیر رسمی که مربوط به رشته کاری خود است با علاقه و انگیزه شرکت کرده و دانش افزایی کند، شایسته احراز بهترین رتبه است. نکته سوم ، تعاملات جانبی معلم با معلمان دیگر است که امر بسیار مهمی است؛ یعنی آموزش افقی. یک معلم، از همکار خود بیشتر یاد می گیرد تا استاد خود! چون همکار همواره در کنار او است و در هر زمینه ای تجربیات عینی خود را به همکارش منتقل می کند و مثل یک کلاس درس مستمر یا کارگاه آموزشی متحرک و به روز عمل می کند نکته دیگر اظهار نظر یک تیم حرفه ای هم عرض است تیمی که اولا خودش متبحر باشد ثانیا به طور مستمر در کنار معلم باشد و کار او را نه برای مچ گیری بلکه برای راهنمایی، هدایت و اثربخشی زیر نظر داشته باشد؛ چنین تیمی این صلاحیت را دارد که برابر چک لیست محتوایی و حرفه ای به صورت ادواری امتیازاتی را برای معلم لحاظ بکند، این امتیازات می تواند مکمل آن نکات پیش گفته عمل کرده و افراد را از هم تمیز دهد، البته بستر این چنین تیمی در آموزش و پرورش در قالب گروه های آموزشی وجود دارد، در کل پیشنهاد من این است که برای حل و فصل این مقولات و مقولات مهم دیگر تعلیم و تربیت اولا دولت و مجلس دست به دست هم بدهند تا یک عنصر عمیقأ تعلیم و تربیتی را به عنوان وزیر در رأس دستگاه عظیم تعلیم و تربیت بنشانند، کسی که در عین فهم درست و عمیق از تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش را به خاطر آموزش و پرورش دوست داشته باشد، ثانیا دولت و مجلس یک چنین آدمی را بعد از استقرار با صمیمیت حمایت کنند و دست او را برای آرایش مدیریتی و هدایت محتوایی باز بگذارند، از آموزش و پرورش گرفتار ملوک الطوایفی و گسست مدیریتی نمی توان بیشتر از این انتظار داشت؛ امری که آموزش و پرورش متاسفانه در حال حاضر به شدت از آن رنج می برد.

 

گفتگو از نگار رشیدی

 

انتهای پیام/

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *