سرویس فرهنگی تبریزبیدار/ دفاع مقدس صحنه بی نظیر حماسه آفرینی مردان و زنان ایران اسلامی در دفاع از انقلاب و خاک وطن بود. در این عرصه دفاع، بانوان نیز دوشادوش مردان نقش آفرینی کرده و عزت را برای کشور به ارمغان آوردند.
خانم فاطمه پور درمانی یکی از این بانوان جهادگر است که مدال افتخار رزمندگی را در سینه دارد و در ۸ سال جهاد و حماسه، جلوه هایی از ایثار و شهامت را به نمایش درآورده است.
کارنامه ایثار؛ از مبارزه با طاغوت تا جنگ با صدامیان
او متولد تبریز است و از همان کودکی با صدای نماز صبح پدر، به عبادت و بندگی پروردگار سوق پیدا کرده و همین تربیت دینی، او را در مسیر جهاد قرار داد.
کارنامه ایثار خانم پور درمانی به دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد. به گفته خود از دوره نوجوانی در راهپیمایی ها علیه رژیم طاغوت شرکت می کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی در حالی که سرگرم تحصیل در دبیرستان بود، با گذراندن دوره کمک های اولیه، همزمان در بیمارستان سینا تبریز فعالیت می کرد و شبانه روزی به رزمندگان مجروح رسیدگی می کرد.

در سنگر امدادرسانی به رزمندگان
این بانوی ایثارگر تبریزی می گوید: در روزهایی که در بیمارستان مشغول کار بودم رزمنده ای را از دزفول آورده بودند که از ناحیه صورت به شدت مجروح شده بود، اصلا صورتش معلوم نبود. یک ماه کارم رسیدگی به وضعیت آن مجروح بود، اوایل نمی توانست چیزی بخورد و به کمک نی آبمیوه یا کمپوت می خوراندم. کم کم حالش خوب شد و توانست صحبت کند، هنوز هم اولین جمله اش را به یاد دارم که به حسرت گفت «ای کاش الان روی تخت بیمارستان نبودم و در جبهه کنار دیگر رزمنده ها حضور داشتم»، حدود یک ماه دوره درمانش طول کشید و سپس به جبهه برگشت.
او با ذکر یک خاطره دیگر می گوید: مجروح دیگری را هم آورده بودند که از طلاب حوزه علمیه قم بود، یکی از پاهایش بخاطر اصابت ترکش خمپاره قطع شده بود و بعد از مدتی پای دیگرش هم عفونت کرد. وقتی پدرش برای عیادت آمده بود موضوع را با او مطرح کردیم و رضایت داد پای دیگر او را هم قطع کنیم، بعد از چند روز که حالش خوب شد او را با ویلچر به حیاط می بردیم تا احساس ناراحتی و دلتنگی نکند. با صدای دلنشینی که داشت همیشه آیات قرآن را بلند می خواند و احساس می کردم صدای معبود در همه جای بیمارستان شنیده می شود.
خانم پوردرمانی از نحوه اعزام خود به خط مقدم جبهه چنین می گوید: در یکی از از روزها با خبر شدم که در مدرسه، کلاس اسلحه شناسی برگزار خواهد شد، مرا هم برای حضور در این کلاس ها معرفی کردند. تعدادی از برادران سپاهی اسلحه را برای ما آموزش دادند و این کلاس ها باعث شد که تصمیم بگیرم در جبهه جنگ حضور پیدا کنم، از طرف انجمن اسلامی مدرسه داوطلب شدم تا به جنگ اعزام شوم، پدر و مادرم راضی بودند و رضایت نامه را امضا کردند و خودشان از راه آهن بدرقه کردند.

او ادامه می دهد: زمان اعزام ۲۱ ساله و اوایل دوره جوانی ام بود. وقتی نوحه های حاج صادق آهنگران از صدا و سیما پخش می شد عشق به خدا را با تمام وجودم احساس می کردم و برای رفتن به جنگ هر روز بی قرار تر می شدم. وقتی به اهواز رسیدیم به مسئولی که اسامی را می نوشت گفتم اسم مرا در لیست میدان مین بنویسید، گفتند بانوان در زمینه امدادگری فعالیت خواهند کرد. زمان زیادی از رفتن به اهواز نگذشته بود که در دانشکده کشاورزی ساماندهی شدیم، چند روزی که گذشت شنیدیم عملیات تازه ای شروع شده و با شروع عملیات، تمامی تخت ها از مجروحین پر شد، ما هم شروع کردیم به امداد گری. تمامی اتوبوس ها و آمبولانس ها را با خاک و گل استتار کرده بودند تا از دید دشمن در امان بمانند. ما به همراه تعدادی از امدادگران لباس های خونی مجروحین را می شستیم، وقت شستن لباس ها تمام می شد شروع به تعویض ملافه ها می کردیم و به غذای مجروحین می رسیدم. هدف ما این بود که حضورمان در آنجا مفید باشد، شب ها هم به صورت شیفتی بیدار می ماندیم. بیش تر روزهایمان در نقاهتگاه سپری می شد و وقتی فرصتی پیدا می کردیم به گلزار شهدا می رفتیم.
سجده شکر در روز آزادسازی خرمشهر
این بانوی جهادگر از خبر آزادسازی خرمشهر چنین می گوید: در آشپزخانه در حال تدارکات غذا بودیم که از رادیو اعلام شد خرمشهر آزاد شد. از شدت خوشحالی گریه می کردیم و مجروحین هم از تخت خود پایین آمده و سجده شکر کردند.
او مزد حضور در جبهه را چنین توصیف می کند: به مدت یک ماه در جبهه حضور داشتم و با یک چشم زدن به پایان رسید. آخرین روز با هواپیمای مجروحین به تهران آمدیم و با هماهنگی هایی که انجام شد به زیارت امام خمینی(ره) رفتیم. دیدار با ایشان و شنیدن حرف های ایشان یکی از زیباترین خاطراتم در آن زمان بود.

هنوز هم پای کار انقلابیم
خانم پوردرمانی، حضور در جبهه جنگ را وظیفه مسلمانی و ایرانیت خود می داند و بیان می کند: اگر دوباره جنگ اتفاق بیفتد خودم همراه پسرم در جنگ شرکت می کنم تا از دین، انقلاب و وطن خود دفاع کنیم و نگذاریم دشمن وارد حریم کشور شود. به جوانان و نوجوانان توصیه میکنم شهدا را الگوی خود قرار بدهند و مطیع امر رهبر باشند، اگر اینچنین باشد قطعا در تمامی مراحل موفق می شوند.
گفتگو از الهه مهدوی
انتهای پیام/
