گفتگوی تبریزبیدار با همسر فرمانده لشکر خوبان؛

سبک مدیریتی و مردمداری آقا مهدی، حلقه مفقوده مدیران امروز / شهرداری که لباس کارگری می پوشید

خانم صفیه مدرس همسر شهید مهدی باکری در گفتگوی صمیمی با تبریزبیدار از ۴ سال زندگی شیرین مشترک با فرمانده قلب ها گفته و آقا مهدی را از زوایای جدید مردمی بودن و مدیریت تراز انقلاب ترسیم کرده است.

سرویس فرهنگی تبریزبیدار/ «شهید مهدی باکری سلمان جنگ است. می توان ثابت کرد در تاریخ شخصیتی جامع تر از مهدی باکری و برادرش حمید باکری وجود ندارد.» این ها از زبان سید الشهدای جبهه مقاومت درباره فرمانده دلیر لشکر خوبان آقا مهدی باکری است. فرماندهی که هیچوقت به رزمندگان نگفت «برو» بلکه گفت «بیا» چرا که خودش جلوتر از بقیه به خط می زد و به تعبیر حاج قاسم، در جنگ امامت می کرد.

۲۵ اسفند ماه سال ۱۳۶۳ فرمانده عارف و عامل عملیات بدر با شهادت در آب‌های هور، به بهشت موعود رهسپار شد، فرماندهی که با افتخار به بسیجی بودنش، داغ برادران شهیدش را دید و جان بر کف در تقابل آخرالزمانی حق علیه باطل، مزد رادمردی خود را گرفت.

رزمنده ای که سیره مدیریتی و مردم داری او چه در دوران دفاع مقدس و چه در دوران شهرداری ارومیه، حلقه مفقوده مدیران امروز کشور و نسخه شفابخش مشکلات است.

از شهید آقا مهدی حرف های زیادی از زبان رزمندگان و فرماندهان لشکر همیشه پیروز عاشورا گفته و شنیده شده اما نشستن پای حرف های ناگفته همسری صبور و مقاوم، شیرینی مضاعفی دارد، حرفه هایی از جنش خانواده، مردمداری و توصیه به عاشقان شهدا.

خانم صفیه مدرس همسر شهید مهدی باکری در گفتگوی صمیمی با تبریزبیدار (که این مصاحبه حاصل تلاش و هماهنگی تعدادی از همسران شهدای تبریز بوده) از ۴ سال زندگی شیرین مشترک با فرمانده قلب ها گفته و آقا مهدی را از زوایای جدید مردمی بودن و مدیریت تراز انقلاب ترسیم کرده است.

مشروح گفتگو با خانم مدرس به شرح ذیل می باشد:

 شهرداری که لباس کارگری می پوشید و جویای معیشت آنها می شد

تبریزبیدار: معمولاً تصاویری که از شهدا برای جامعه مخابره شده مربوط به میدان نبرد و لباس رزم است، می‌خواهیم از شما خواهش کنیم از خانواده دوستی و مردم داری آقا مهدی برایمان بگویید؟

صفیه مدرس: یکی از ویژگی‌های خیلی خوب آقا مهدی، مردم داری ایشان بود، یعنی اگر این مردم داری ایشان نبود، در صحنه های مدیریتی که کار می کردند موفق نمی شدند. من می توانم در مورد دوران شهردار بودنشان به شما بگویم که لباس کارگری می پوشید و بدون اینکه کسی او‌ را بشناسد بین کارگرها می رفت و با آنها کار می کرد و از وضعیت کاری و حقوق و زندگیشان باخبر می شد و از خودشان می پرسید بدون اینکه آنها بفهمند ایشان شهردار است. حتی شده بود که کارشناس یا معاونی از شهرداری دیده بودند که آقا مهدی در منطقه پایین شهر خیابان ها را جارو می کرد.

همچون پدر برای رزمندگان لشکر بود

خیلی از خانواده های بی سرپرست را شناسایی کرده بود که بعد از ازدواجمان، مبلغی از حقوقمان را به آنها اختصاص داده بودیم تا چند خانواده را تحت پوشش قرار دهیم که نمونه ای از مردم داری شهید باکری است. حتی در لشکر برای بچه ها پدر بود و روابط آنها به عنوان فرمانده و سرباز نبود. به عنوان یک پدر دلسوز و بامحبت و مسئول که تمام این بچه ها را زیر چتر خودش قرار داده بود و بچه های لشکر واقعا ایشان را خیلی دوست داشتند. الان هم اگر مردم در جامعه ایشان را دوست دارند به خاطر همان خصلت و ویژگی مردم داریشان است.

 

آقا مهدی وقتی مسئول شد، خود را گم نکرد / دغدغه رفع مشکلات مردم را داشت 

تبریزبیدار: کدام ویژگی آقا مهدی و سبک فرماندهی ایشان در دفاع مقدس، گم‌شده امروز مدیران جامعه ما است؟

صفیه مدرس: اتفاقا من بر این موضوع خیلی تاکید دارم، قبل از اینکه در مورد ویژگی های خانوادگی و فردی ایشان صحبت کنم، مخصوصا در فیلمی که برای ایشان ساخته بودند، واقعا جای این خصلت و این ویژگی در فیلم خیلی خالی بود؛ برای اینکه یک مدیر خیلی موفقی بود و این هم به خاطر تقوا، ایمان و خودساختگی او بود که در جهاد اکبر خیلی موفق بود. وقتی به یک مدیریت یا پستی می رسید هیچوقت خودش را گم نکرد و تمام ویژگی ها، خصلت ها، اعتقادات و باورهایی که همان موقع داشت را با گرفتن یک موقعیت مثل فرمانده لشکر و شهرداری و … گم نکرد.

 

 

سبک زندگی اغلب مدیران امروز از شهدا دور شده / با وجود اجازه امام، سر سوزنی از بیت المال استفاده نکرد

هیچ موقع خودش را ندید و هیچوقت برای خودش کار نکرد و دغدغه اش رفع مشکلات مردم بود، خیلی تاکید داشتم با توجه به اینکه مدیران الان از لحاظ اقتصادی و سبک زندگی با شهدا فرق می کنند، مهدی چندسالی را که در صحنه های اجتماعی، مدیریت های مختلفی را بر عهده گرفت، هیچگاه از بیت المال استفاده نکرد؛ با اینکه ما در جبهه بودیم و من ۴سال در کنار ایشان در مناطق جنگی بودم و امام هم اجازه داده بودند، اما به اندازه یک سر سوزن هم از بیت المال استفاده نکرد.

به خاطر خودکار بیت المال سر من داد زد / مردم این نان را برای رزمندگان فرستاده اند، نه زن رزمنده

خانه را خودش اجاره کرده بود و همه امکانات و وسایل هم از خودمان بود؛ حتی خودکاری که از جیبشان افتاده بود و من از آن برای نوشتن چند تا اسم سبزی روی کاغذ استفاده کردم، سر من داد زدند که این بیت المال است و نباید از آن استفاده کنی، یک شب دیگر هم اتفاقا مهمان داشتیم که مهمان های خودش بودند و جلسه داشتند من غذا پخته بودم ولی چون وقت نکردم، گفتم نان را ایشان بگیرند. آن موقع هم در مناطق جنگی مغازه ها را زود می بستند و آن روز هم دیروقت شده بود و من فرصت اینکه در صف نانوایی بایستم و نان تهیه کنم را نداشتم.

ایشان هم آمد و نان نگرفته بود زنگ زد از لشکر نان آوردند. هفت هشت تا نان خشک آورد و همین که من دستم را دراز کردم که آنها را بگیرم و آب بزنم، نانها را کشید عقب. گفتم: «چرا نمی دهی؟» گفت: «این نان برای رزمنده هاست و مردم این ها را برای رزمندگان فرستاده اند‌». به شوخی به ایشان گفتم: «یعنی چه؟ خب من هم زن رزمنده هستم.» ایشان گفتند: «نه، مردم این ها را برای رزمندگان فرستاده اند، نه زن رزمنده» و نگذاشت من از آن نان ها بخورم.

ایشان اصلا به اندازه یک سر سوزن یا حتی خیلی کمتر، اصلا از امکانات بیت المال استفاده نمی کرد حتی در خود شهرداری هم که بود، حقوق خودش را نمی گرفت؛ به اندازه نیاز خودش از حقوق برمی داشت و مابقی آن را به یکی دو نفر که در آنجا مشغول به کار کرده بود می داد.

 

 

جوانانِ عاشق شهدا، اسلام و انقلاب را با عملکرد بد مسئولین نسنجند / مسیر رهبرمان عاقبت بخیری دارد

تبریزبیدار: توصیه‌تان به جوان هایی که عاشق شهدا هستند اما مواجهه با مفاسد و ناکارآمدی‌ها آنها را نسبت به نظام و انقلاب بدبین کرده؛ چیست؟

صفیه مدرس: اولا شاید یک مقدار تقصیر مسئولین خودمان باشد که با بد عمل کردن، مردم و مخصوصا جوان ها را به به نظام و اسلام بدبین کرده اند توصیه من این است که هیچ انسانی را اسلام کامل ندانیم. اسلام یک مقوله است و مسلمان هم به اندازه معرفت و شناخت خودش از اسلام، یک مسلمان است ما نمی توانیم به هیچ انسان کاملی به غیر از ائمه بگوییم که اسلام کامل دارند.

مسئولین ما هم ایراد و اشکال دارند و جوان ها نباید اسلام را تنها در این ها ببینند جوان ها نباید اسلام را در فرد ببینند‌. اسلام یک مقوله جدا و مسلمان هم یک مقوله جداست که به اندازه معرفت و شناختش از اسلام عمل می کند‌. پس در نتیجه جوان ها اولا نباید حرف دشمن را گوش دهند، حرف کسانی را که ۱۴۰۰ سال است می خواهند اسلام را از ما بگیرند و سرکوبش کنند و ما بعد از ۱۴۰۰ سال توانستیم با رهبری امام عزیز و با نفس روحانی و روح اللهی خودشان توانستند این انقلاب و حکومت را از حلقوم آنها بیرون بکشد و بعد از ۱۴۰۰ سال ما بتوانیم یک حکومت اسلامی تشکیل دهیم. این مسیر امام و رهبر عزیزمان عاقبت بخیری و خوشبختی دارد و این شهدا هم با تقدیم کردن خون خودشان، این اسلام و نظام را آبیاری کردند و تا الان نگه داشتند و وظیفه الان ما نگه داشتن این نظام و نگه داشتن احکام اسلامی است.

 

دو راه بیشتر نداریم؛ حزب الله و حزب الشیطان

ما از اول در تاریخ کلا دو راه بیشتر نداریم؛ حزب الله و حزب الشیطان، حالا خودشان نگاه کنند و معیارهای هر دو را ببینند. حزب الشیطان که الان امام ما گفته اند همان آمریکا شیطان بزرگ است، معیارهای آن ها را در سبک زندگی و سبک رفتار و حکومت داری با اسلام مقایسه کنند و ببینند کدام بهتر است؟ کدام یک ما را به قله می رساند؟ کدام یک ما را عاقبت بخیر می کند؟ کدام یک ما را سعادتمند می کند چه در این دنیا و چه در آن دنیا؟

 

 

در انجام تکلیف، بر احساس و عواطف خود غلبه می کرد / عدالت طلبی آقا مهدی، برادر و غیربرادر نمی شناخت

تبریزبیدار: به نظرتان اقدام آقا مهدی در برنگرداندن پیکر برادرش حمید، چه درس عبرتی برای مسئولین امروز است؟

صفیه مدرس: یکی از مهم ترین ویژگی های مهدی، عدم غلبه احساسات و عاطفه مهدی در انجام تکالیف و سبک زندگی و پیروی از ائمه و قرآن است. مهدی در هیچ شرایطی به هیچ‌وجه من الوجوه احساساتش بر او غلبه نمی کرد که بخواهد بگوید مثلا به خاطر احساسم از یک کاری بگذرم! نمونه اش هم همین پیکر برادرشان است که هیچ موقع احساسات بر ایشان غلبه نکرد که چون برادرشان هستند حتما باید پیکر ایشان را برگرداند. این نشان بر این است که مهدی خیلی بر نفس خودش مسلط بود به خاطر خودسازی هایی که کرده بود و تقوا و ایمانی که به خدا داشت، هیچ موقع احساسات و عواطفش بر انجام و اجرای عدالت غلبه پیدا نکرد. به خاطر همین است که مردم خیلی دوستش دارند چون در اجرای عدالت فرقی نگذاشته است؛ حتی در زندگی خصوصی مان و سبک زندگی خودمان، هیچ موقع من را به عنوان یک زن که به چیزی علاقمند باشد چیزی را دوست داشته باشد نبود.

امروز سرویس چینی بیاید، فردا هم آن یکی وسایل لوکس …

اوایل زندگی مان بود و خواهر مهدی برایمان یک سرویس صبحانه خوری چینی آورده بود و من هم در جهزیه ام وسایل چینی نداشتم؛ برای همین بلافاصله فردا صبح این سرویس صبحانه خوری را باز کردم و سر سفره گذاشتم. آقا مهدی گفت: «تو از این سرویس ها نداشتی، این ها از کجا آمده؟» من هم گفتم: «خواهرت آورده است». آقا مهدی گفت: «همه این ها را جمع کن. ما نباید در زندگی مان وسایل لوکس استفاده کنیم اگر امروز چینی بیاید، فردا آن یکی و پس فردا دیگری می آید و این همینطور به طرف مصرف گرایی و تغییر سبک‌زندگی و تجمل گرایی و اشراف گری کشیده می شود».

مهدی به جنبه تربیت انسان و جنبه کمال انسان خیلی بیشتر دقت می کرد تا اینکه عواطفش بر او غلبه پیدا کند قرار بود سبک زندگی ما مثل سبک زندگی ائمه باشد و باهم باشیم و یکی از افتخارات بزرگ زندگی من این است که با چنین فردی زندگی کردم که برای من یک معلم اخلاق خیلی خوب و یک استاد بود و یک همراه و همسفر خوبی در راه مبارزه با موانعی که استکبار جهانی ایجاد کرده بود که اسلام و مملکت و نظام ما را از بین ببرد.

من همیشه شکر می کنم و نمی دانم با چه زبانی این شکر را به جا بیاورم و زبانم قاصر است. خوشحالم که افتخار زندگی با چنین مردی را داشته ام.

 

امثال آقا مهدی از مریخ نیامده بودند

تبریزبیدار: حرف پایانی؟

صفیه مدرس: توصیه من بیشتر به خود جوان هاست که چرا دنبال شناختن این قهرمانان نمی روند و چرا دنبال خواندن خاطره ها، وصیت نامه ها و زندگی این ها نمی روند‌. این ها از کره مریخ نیامده بودند بلکه خودشان این راه را انتخاب کرده بودند و به این شناخت رسیده بودند.

مهدی در دوران دانشگاه خیلی به خودش سخت می گذراند و برای آشنایی با احکام اسلامی، با شهید مدنی، شهید مطهری، امام خمینی، مقام معظم رهبری و خیلی از افرادی که اسلام را می شناختند مراوده می کرد و برای اینکه با اینها با مبادی و مبانی دین بیشتر آشنا شود، خودش به سراغ آنها رفت؛ اتفاقا زمان شاه هم بود و هیچ امکاناتی هم نبود.

بنده خودم به یاد می آورم که وقتی یکی از کتاب های استاد شریعتی را می خواندیم، جلد می گرفتیم و بلافاصله آن را در جایی پنهان می کردیم که اگر یک هو به خانه ریختند نتوانند آن را پیدا کنند. خیلی سخت بود. ولی الان حجت برای همه و برای جوان ها تمام شده است و این هم یک سوال است که پرسش خواهد شد.

اگر نقطه ای از کره زمین باشد که به گوششان نرسیده باشد بحث آن جداست ولی وقتی الان بعد از انقلاب، کل مسائل اسلامی در ۱۴۰۰ سال بهترین دورانی است که ما شیعه را شناسایی می کنیم و این همه شهید داده ایم و این همه امکانات و کتاب است، اصلا لازم هم نیست کتاب بخرند و می توانند از روی همین موبایل از اینترنت این اطلاعات را بخوانند و‌ در دسترسشان باشد. پس اینها بهانه ای نمی شود که ما ندیده ایم، نشناخته ایم، نخوانده ایم، نگفتند و … . اینها یک مقدار از تنبلی خود جوان هاست.

توصیه من این است که یک مقدار برای این مسائل وقت بگذارند و بشناسند و ببینند که این کشور و این نظام بعد از ۱۴۰۰ سال با ریخته شدن خون چه قهرمانانی به اینجا رسیده است و در حفظ نظام و ولایتمان که بعد از ۱۴۰۰ سال حکومتی بر مبنای نظام اسلامی و ولایت فقیه ایجاد کردیم، در حفظ آن کوشا باشند و پشت رهبری باشند.

 

گفتگو از الهه مهدوی

 

انتهای پیام/

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *




1 دیدگاه برای این مطلب ثبت شده است
  1. محمد‌امین

    سلام‌چون‌شهید‌بزرگ‌مهدی
    باکری‌از‌اهالی‌آذربایجان
    غربی‌بود‌‌‌لذا‌یک‌ستون
    هم‌شده‌به‌آذربایجان‌غربی
    ومیاندواب‌‌وارومیه‌وخانا
    وتیکاب‌و‌نوغادا‌و‌ساوجبلاغ
    و…اخبارآنجا‌اوضاع
    آنجا.بپردازید‌بالاخره
    بیشتر‌آب‌مصرفی‌تبریز
    ازجیغاتی‌میآید‌شنیدم
    کاکاها‌اینروزها‌با‌دمشان
    آنجاگردو‌میشکنند‌اخیرا
    بارازانی‌گفته‌من‌متولد‌
    مهاباد‌ومنطقه‌مکران‌هستم