سرویس فرهنگی تبریزبیدار: الهه مهدوی/ هر سال، در فصلی که عطرِ ارادت و دلدادگی، فضای ایران اسلامی را سرمست میکند، مردمِ غیور و باصفای آذربایجان، با دلی مملو از عشق و امید، به دیدار حضرت یار میشوند. این سفر، تنها یک دیدارِ رسمی نیست؛ بلکه تجدیدِ میثاقی است عمیق و ناگسستنی با رهبری که در قلبهایشان جای دارد.
در این دیدار، نه فقط زبانها که دلها نیز به سخن میآیند. نگاههای مشتاق، لبخندهای صمیمانه و اشکهای شوق، گویای عشقی بیکران به رهبری است که سکاندارِ کشتیِ انقلاب در دریای پرتلاطمِ زمان است.
مردم آذربایجان، در این دیدار، نه فقط به سخنان رهبر گوش جان میسپارند، بلکه از نفسهای او، امید و انگیزه میگیرند. آنان، در عمقِ جان خود، حس میکنند که رهبرشان، دغدغههای آنان را میشناسد و برای سربلندیشان، از هیچ تلاشی دریغ نمیورزد.
یادآوری از عشق و ارادت مردم آذربایجان شرقی به رهبر انقلاب
در شب شنبه، خبری خوشحالکننده به گوش رسید؛ خبر از آماده شدن کارتهای ورود به دیدار حضرت آقا برای عاشقان و دلباختگان رهبر انقلاب اسلامی. آن لحظه، شوقی در دل به وجود آمد که دیگر هیچ چیز نمیتوانست جایش را بگیرد. بلافاصله تصمیم گرفتم که پیش از هر چیزی، کارت ورود را دریافت کنم. صبح روز یکشنبه، با یکی از دوستان رسانهای که از قصد دیدار مطلع بودم، تماس گرفتم تا هماهنگ شویم و ساعت ۷ عصر به مسجد طفلان مسلم رسیدیم.
آن روز، جمعیت مشتاق و پرشوری از پیر و جوان، زن و مرد، همه با اشتیاق در انتظار اتوبوسهایی بودند که آنها را به سمت بیت رهبری میبرد. در مسیر حرکت، راننده با تعجب پرسید که چه اتفاقی افتاده است که این همه مردم به دیدار رهبر میروند؟ یکی از مسافران با شور و هیجان پاسخ داد که در تاریخ ۲۹ بهمن سال ۵۶، قیامی عظیم در آذربایجان شرقی علیه رژیم طاغوت به وقوع پیوست و بیست سال هست که به پاسداشت آن حرکت تاریخی، مردم این دیار هر ساله به دیدار حضرت آقا میروند.
همه چیز در مسیری پر از احساس و ایمان در جریان بود. برخی از مسافران به خواب رفته بودند، برخی مشغول صحبت یا بازی با گوشیهایشان بودند، اما هر کسی به طریقی در انتظار این دیدار عظیم بود. در میانه شب، به امامزاده سید الطاهر رسیدیم و نماز صبح را اقامه کردیم. جمعیتی از کاروانها برای نماز جماعت گرد هم آمده بودند. بین صحبتها، برخی از مسافران به ویژه مادرانی که با کودکان ۲ یا ۳ سالهشان آمده بودند، از انگیزه خود برای این سفر میگفتند: «میخواهم از همان دوران کودکی، فرزندانم با ولی فقیه آشنا شوند و بدانند که رهبر ما سید علی خامنهای است.»

پس از نماز جماعت و صرف صبحانه، حرکت به سمت بیت رهبری ادامه یافت و در طول مسیر، ماشینهای نیروی انتظامی، اتوبوسها را اسکورت میکردند. پس از ساعتها ترافیک، بالاخره به میدان فلسطین رسیدیم و به صورت پیاده به سمت حسینیه امام خمینی(ره) حرکت کردیم. در صفهای طولانی، مردان و زنان خسته از مسیر طولانی ایستاده بودند، اما همگی به عشق دیدار حضرت آقا، با شادابی و امید ایستاده بودند و مراحل بازرسی را با صبر طی میکردند.
دیدار در حسینیه، روایتی از دلهای بیقرار
در حسینیه، خادمان با مهربانی و صمیمیت، کیک و شیر کاکائو را به میهمانان تعارف میکردند؛ گویی کامها را برای لحظاتی شیرین، آمادهی پذیرایی از حلاوتی معنوی میساختند. طبقه اول که از حضور عاشقان لبریز شد، درها بسته شدند تا بانوان نیز در طبقه بالا، محفل دلهایشان را برپا کنند.
اما در این میان، زبانی فصیحتر از هر کلامی، گویای اشتیاق و دلتنگی بود: اشکهایی که بیاختیار از چشمانِ منتظران جاری میشد. هر قطره، قصهای داشت از عمقِ ارادت و تمنای دیداری که جانها را به آتش کشیده بود. دیدارِ حضرت آقا، آرزویی بود که در دلها ریشه دوانده و این اشکها، ترجمانِ بیقرارِ این آرزوی دیرین بودند. گویی هر چشم، دریچهای بود به دنیایی از عشق و امید، که در انتظارِ یک نگاه، یک اشاره، یک لبخند، لحظهشماری میکرد.

عطر حضور، یاد شهیدان، در آستان دیدار
لحظهها به سرعت میگذشتند و عقربههای ساعت، گویی با دلی بیقرار، به ساعت موعود نزدیک میشدند. ۹ و ۱۵ دقیقه، وعدهای بود که دلها را به تپش انداخته بود. مداح، نوای سرود را با جمع همراهی میکرد؛ تمرینی برای استقبالی باشکوه، استقبالی از جنس نور.
اما در این میان، جای خالی دو عزیز، دو شهید، دو خدمتگزار، به شدت احساس میشد،امام جمعه و استاندار شهید آذربایجان شرقی، یادشان، عطر حضورشان، در فضا پیچیده بود.

در لابهلای ابیات شعر، دلتنگی و ارادت موج میزد: «میان سینه آوردیم هزاران آل هاشم را، سلامت میکنیم امروز به جای مالک دلها.»
گویی هزاران قلب، یکصدا، سلامی میفرستادند به نیابت از مالک دلها، به نیابت از شهیدانی که جانشان را فدای این راه کردند. در این لحظات، حسینیه، صحنهای بود از عشق، از دلتنگی، از امید و از یاد شهیدان.

آوای وحدت، مهمانِ کرامت شکوه دیدار
انتظار به سر آمد و لحظهی موعود فرا رسید. درست در ساعت دهم، پردهها کنار رفتند و خورشید وجود حضرت آقا، در حسینیه تجلی یافت. گویی نوری از آسمان به زمین تابید و دلها را روشن کرد.
فریادهای شورانگیز، فضای حسینیه را پر کرد. شعارهای انقلابی، از عمق جانها برمیخاست و بر پیمانی استوار تاکید میکرد: «ما مردم کوفه نیستیم، علی تنها بماند!» و «آذربایجان جانباز خامنهای دن آیریلماز».
این شعارها، تنها کلماتی نبودند؛ بلکه تجدید بیعتی بودند با آرمانهای انقلاب، با رهبری، و با راهی که شهدا با خون خود ترسیم کرده بودند.
حضرت آقا، با کلامی نافذ و دلی آگاه، سخنان خویش را به جاری کردند، از غیرت دینی و پیشتازی آذربایجان گفتند و در ادامه برای همه صاحبان بیان و قلم و هنر مأموریت تعریف کردند تا به جنگ نرمافزاری دشمنان بروند. سخنانی که جانها را صیقل داد و امید را در دلها زنده کرد.

نور وصال، رویای دیدار در آستان جانان
در این محفل روحانی، قلبهایی بیقرار به وصال رسیدند. بسیاری از دلدادگان، با چشمانی اشکبار و لبی خندان، نجوا میکردند که این لحظه، تحقق آرزوی دیرینهشان است؛ رویایی که سالها در خیال پرورانده بودند.
وقتی از زائران دلسوخته پرسیدم، چه پیامی برای رهبرشان دارند، با یک زبان و یک صدا، عشق و ارادتشان را اینگونه فریاد زدند: «جانیمیز، مالیمیز حضرت آقا قربان اولسون.» (جان و مال ما، فدای حضرت آقا باد.)
در این کلام، نه فقط یک جمله، بلکه دریایی از احساس، ایثار و فداکاری موج میزد. گویی هر واژه، قطرهای از دریای بیکران عشق به رهبری بود که کشتی انقلاب را در دریای متلاطم روزگار، با صلابت و ایمان به ساحل امن هدایت میکند. این دیدار، نه فقط یک ملاقات ساده، بلکه تجدید پیمانی بود با آرمانهای انقلاب و رهبری که جانش را فدای سربلندی این مرز و بوم کرده است.
و سپس، دعوتی از جنس کرامت: «امروز همه ناهار مهمان حضرت آقا هستید.» چه افتخاری بالاتر از این؟ چه سعادتی افزونتر از این؟
بعد از پایان سخنان حضرت عشق، با دلی شاد و قلبی سرشار از عشق و همدلی، ناهار را در کنار هم صرف کردیم. گویی طعمی از بهشت، در کامهایمان جاری بود.
عطر حضور، یاد شهیدان
در این محفل روحانی، عطر حضور شهیدان، فضا را آکنده بود. چشمانم به خانواده شهید مالک رحمتی افتاد؛ مادر، همسر و فرزندان… گویی روح پدر در قامت فرزندانش تجلی یافته و قرار است راه او را با صلابت و ایمان ادامه دهند. چه صحنه باشکوهی!

نگاهی به سوی دیگر مجلس انداختم؛ پدر شهید آلهاشم، پدر معنوی آذربایجان، با چهرهای نورانی در کنار فرزند خلف شهید آل هاشم نشسته بود. با عشقی وصفناپذیر، گوش جان به سخنان رهبر فرزانه سپرده بودند.

در ردیفهای جلو، بانویی با وقار توجهم را جلب کرد. اندکی فکر کردم… آه، او همسر شهید باکری است! بانویی از جنس صبر و ایثار، با اصالتی ترکزبان، یادآور دلاوریهای همسر شهیدش بود.
در این جمع باصفا، خانوادههای دیگر شهدا نیز حضور داشتند؛ از شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گرفته تا مدافعان حرم. گویی همه گرد هم آمده بودند تا بار دیگر با آرمانهای شهدا تجدید پیمان کنند و عهد ببندند که راهشان را تا رسیدن به قلههای عزت و افتخار ادامه دهند. این دیدار، نه تنها تجلیل از مقام شامخ شهدا، بلکه تجدید میثاق با ارزشهای والای انسانی و اسلامی بود.
نکته جدید و جالب دیدار امسال حضور رئیس جمهور در حسینیه امام خمینی(ره) بود. آقای پزشکیان که سالهای گذشته به عنوان نماینده مردم تبریز در این جمع حاضر میشد، امسال در قامت رئیس جمهور هم مردمان عاشورایی آذربایجان را در این محفل میثاق با رهبری همراهی میکرد.

غیاب امام جمعه و استاندار شهید آذربایجان شرقی
در این دیدار معنوی، چیزی که بیشتر از همه در ذهن و دلها جای گرفت، غیاب دو چهره بزرگ از استان آذربایجان شرقی بود. امام جمعه شهید، آقای آلهاشم و استاندار جوان و انقلابی شهید، هر دو از شهدای بزرگ آن حادثه تلخ هلیکوپتر بودند که در قلب مردم آذربایجان شرقی همواره زنده خواهند ماند.

حضرت آقا در سخنرانی خود، ضمن اشاره به این دو شخصیت برجسته، فرمودند: «خوشا به سعادت خدمتگزارانی مانند مرحوم آلهاشم و استاندار جوان فقید آذربایجان شرقی.» این فرمایشات، یادآور از فقدان دو ستون بزرگ انقلاب در این منطقه بود و برای بسیاری از زائران این دیدار، یادآوری این موضوع، تلخی غیاب آنان را بیشتر کرد.
مردم آذربایجان شرقی، همچنان که در گذشته با غیرت دینی و پیشتازی خود به حمایت از انقلاب پرداختهاند، امروز نیز یاد آن شهیدان را زنده نگه میدارند.
فرمایشات حضرت آقا درباره مردم آذربایجان
حضرت آقا در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ویژگیهای بارز این مردم را در کلام خود بیان کردند و بر ایمان، غیرت دینی، پیشتازی و الگوسازی مردم این دیار تأکید کردند. ایشان فرمودند: «ایمان، غیرت دینی، پیشتازی و الگوسازی چهار ویژگی ممتاز مردم تبریز و آذربایجان شرقی است.» این ویژگیها، عناصری هستند که در تاریخ مردم این دیار همواره دیده شده و باعث استقامت و پایداری آنها در راه انقلاب و ولایت فقیه بوده است.
در این دیدار، مردم آذربایجان شرقی با تمام وجود، ارادت خود را به رهبر انقلاب اسلامی ابراز کردند. این دیدار، که در تاریخ ۲۹ بهمن هر سال برگزار میشود، نه تنها نشان از عشق و وفاداری مردم به رهبر انقلاب دارد، بلکه نمادی است از ارتباط روحانی و معنوی بین مردم و ولی فقیه، که در دل هر فرد، همچنان زنده و پایدار است.
در پایان، این دیدار عظیم نه تنها یادآور خاطرات تاریخی بزرگ مردم آذربایجان شرقی است، بلکه فرصتی برای تجدید پیمان با انقلاب اسلامی و ولی فقیه میباشد که هر ساله با حضور هزاران نفر از مشتاقان، قوت و عظمت بیشتری پیدا میکند.
۲۱ سال از دیدار مردم آذربایجان با رهبر انقلاب میگذرد”
امسال، ۲۱ سال از دیدار تاریخی مردم آذربایجان با رهبر انقلاب اسلامی میگذرد. دیداری که یادآور پیوند عمیق مردم این منطقه با آرمانهای انقلاب و رهبری امام خمینی(ره) است.
انتهای پیام/
