سرویس فرهنگی تبریزبیدار: امیررضا فرامرز/ در مورد امام زمان(عج) تا کنون کتاب های زیادی نوشته شده است. یکی از آن کتاب ها، رمان «ادموند» میباشد؛ یکی از لذت بخش ترین رمان های مهدوی که نماد همه انسان های آزاده به تصویر کشیده شده است. رمانی متفاوت از آمنه پازکی که شما را به دنیایی مهدوی_عاشقانه میبرد که بسیار جذاب و خواندنی است.
نویسنده در این اثر از فردی انگلیسی تبار به نام ادموند سخن به میان میآورد که در همین عصر زندگی میکند و اتفاقات عجیب و غریبی بر سر او میآید و زندگی او را متحول میکند. اتفاقاتی که او را از مسیح(ع) به مهدی(عج) میرساند. لذت و نمک کتاب، عاشقانه هایی است که ادموند ضمن این مسیر پرفراز و نشیب، از خود نجوا میکند؛ عاشقانه هایی از جنس مهدی!
خلاصه کتاب
ادموند، نخبه ای مسیحی از تبار اشراف زادگان انگلیسی است. فردی دارای دکترای حقوق از یک خانواده متمول که انگار روزگار به او روی خوش نشان نداده و شب و روز او آرامش ندارد. او شب ها، کابوس های وحشتناکی میبیند اما نمی تواند آنها را درک کرده و معنی آن ها را بداند. او خواب می بیند که در یک جاده تاریک و ناآشنا راه گم کرده و با ترس و دلهره دنبال یک کورسوی امید می گردد! گاهی احساس میکند مسیح(ع) برای نجاتش میآید.
ادموند در ادامه بر آن می شود که به جست و جوی حقیقت بپردازد؛ اما کسی نمیتواند کمکش کند. تا جایی که سرنوشت او را به سویی سوق می دهد که مسیر یافتن حقیقت دشوار تر میشود.
او که در این تلاطم ها دچار سردرگمی شده، با دختری بنام ملیکا که مسلمان و ایرانی است، ازدواج میکند. او که نشانه و آرامشی است از طرف خدا، عمیقا عاشق اسلام است و ادموند نیز مسلمان میشود و این آغاز کتاب است.
بنابر اتفاقاتی که به دست پنهان صهیونیسم انجام میپذیرد، ادموند مجبور به جدایی از همسرش میشود و تا سرحد مرگ میرود اما غافل از این معجزه که ….
در بخشی از متن رمان ادموند میخوانید:
«بدن بیجانی که بر روی دستانش مانند چوب خشکیدهای بیحرکت بود، ناگهان از دستش رها شد. وحشت کرد، صورتی که تا چند لحظه پیش غرق در خون بود، اکنون با لبخند دلنشینی بر لب، مانند ماه نورانی میدرخشید و زندگی در آن نگاه زیبا موج میزد. خداوند و عیسی مسیح (علیهالسلام) را زیر لب صدا زد، نفسهایش به شماره افتاده بود، لحظهای بعد متوجه شد که دستی به طرفش دراز شده، همان مرد نورانی، با خودش گفت: خدایا، او مسیح (علیهالسلام) است؟! او میتواند به من کمک کند، حتماً خودش است!
مگر معجزه او زنده کردن مردگان نبود، پس او مسیح است؛ اما دلش راضی نمیشد، این مرد گویی فراتر از مسیح (علیهالسلام) است، انگشتری عجیب در دست داشت که او از حروف حکشده بر روی آن سر در نمیآورد، نمیتوانست حروف را بخواند، اما خیرهکننده بود، محبت و اطمینان عظیمی در دلش نسبت به آن مرد پدیدار شد، ناخودآگاه دستش را دراز کرد…»
ادموند پارکر شخصیت اصلی داستان است. او نماد همه انسان های آزاده و متدینی است که برای یافتن نور حقیقت و آن یگانه منجی موعود از مسیرهای صعب العبور می گذرند تا خود را به آن آخرین حجّت خداوند بر روی زمین برسانند و چه بسا که در این راه متحمل رنج های فراوان شوند اما عشق سوزان و چشمه جوشان ایمانشان به آن حضرت، آن ها را در رسیدن به این هدف نهایی یاری می رساند.
این کتاب در دو جلد نگاشته شده است و هر دو جلد از هیجانات و زیبایی های خاصی برخوردارند.
انتهای پیام/