سرویس قفقاز و غرب آسیا تبریزبیدار/
اصغر فردی در پی حمله وحشیانه رژیم باکو به روستای نارداران باکو نوشت:
«من سمع رجل ینادی منادی یا للمسلمین فلم یجب به فلیس بمسلم.»
(هر کس که ندای مسلمانی را بشنود که «ای مسلمانان» سر داده است، و به فریاد او نرسد، مسلمان نیست.) «نبی اکرم ص.»
فصل ۱: آذربایجان قفقاز نظام مبتنی بر سرویس اطلاعات
کلیه جمهوریهای بازمانده از ترکیب شوروی در هر چیزی ضعیف و پسمانده هم باشند، در چند حوزه اقتدار و تمرکز فوقالعادهای دارند که صیانت از غلبه قهارانه سرویسهای اطلاعاتی عمدهترین آن موارد است. مروری بر سوابق سران همه این جمهوریها نشان میدهد که تک تک رهبران کشورها ـ از پوتین و نظربایف گرفته تا همین پدر و پسر ـ از افسران عالیرتبه ک.گ.ب بودهاند.
اساساً در شوروی و سیستمهای نظیر کسی بدون تأئید سرویس اطلاعاتی شانس راننده تاکسیشدن را هم نمییابد و بدون شغلی، حداقل درآمدی، زمینه ارائه استعداد و رشدی، خانهنشین و عاقبت تجرید و نابود میشود و نظربهاینکه هرکسی که به طبقه مشاهیر جامعه برآید، بلاشک از عوامل سرویس بوده است، مخالفان این رژیمها نیز عروسکهای تحت بازیگردانی همین خفیهها هستند؛ یعنی در اینگونه کشورها اپوزیسیون هم شوخیست. پس تنها کانون مخاطره غیر قابل خرید دینمداران شیعهاند که دلی در گرو هیچ قدرتی ندارند و با توجه به عدم تصدی هیچ منصبی، از عداد مردم عادی بهحساب میآیند.
الهام علیف اخیراً به تعویض وزیر، معاونین و مدیران کل کمیته امنیت ملی (MTN) پرداخت تا کلیه مفاسد جاری خود، خاندان همسر و شرکاء پیرامونیاش را به عهده سران و افسران امنیتی فرا افکنَد. او رواج فساد مالی و اخاذی را دلیل إعمال این تغییرات اعلام کرد، در حالیکه فساد، خانمانبراندازی، پروندهسازی، شانتاژ و اخاذی، قتلهای مجهولالفاعل، تهدید و ارعاب، خانهنشین کردن متفکرین و قلمداران و ارعاب، همانا رسالت ذاتی و ایجاب هویتی اینگونه سرویسهای امنیتی است که در چنین رژیمها به همه ابزار قدرت تجهیز میشوند.
اساساً سرویسهای اطلاعاتی اینچنین ضمن داشتن جزئی برای مبارزه با جاسوسی، نفوذ حریف و رقابت با سرویسهای نظیر خارجی، بیشترین اجزاء اندام خود را به کانون گردآوری اطلاعات و احوال شخصیه شهروندان اختصاص میدهند. در بستر این روند، رسالت ماهوی یک تشکیلات امنیتی کاملاً گُم و دگردیسه میشود و بهجای معارضه با عناصر خارجی، اهالی کشور در سیبلهای سرویس قرار میگیرند. تو گو فقط یک مشت مأمور بیمار خفیه عقلاءالناس و دلسوزان هوشمند آب و خاکند و باقی آحاد ملت دشمنان بالقوه و عناصر آماده برای تبدیل به جاسوسی هستند. بنابرین پروندههای گردآمده از شنودهای تلفنی، گزارشهای منابع خبری پراکنده و نظریههای کارشناسان عقدهای فاقد شعور و سواد در مورد شهروندان و خاصان جامعه کمکم به عنوان ابزار تهدید اشخاص برای اداره اراده آنها مورد سوء استفاده قرار میگیرد. آنها از رموز و دقائق انواع مفاسد و کثافات رنگارنگ مدیران رسمی آگاهی دارند، اما هیچ رفع و دفعی از آنها بر اساس این آگاهیها صورت نمیگیرد، چون با گوشزد گوشهای از همین اطلاعات آن مدیران به اطاعت و تبعیت مأموران خفیه در میآیند. آنها دیگر از بر میشوند که دوام و قوام آن تصدی و حتی ارتقاء با عنوان «حسن مدیریت» و مئالاً ادامه مفاسد و چپاول منوط به همدلی با خفیهگان است. حال معلوم میشود که تغییر مدیریت و نق و نال از فسق و فجور دستگاه اطلاعاتی چهمایه شوخی و عوامفریبی است.
فصل ۲: ایرانستیزی بنیان استراتژی پادشاهی علیف
رئیس رژیم سلطنتی جمهوری موسوم به آذربایجان در تعقیب سیاق پدر امنیتی و اطلاعاتی خود، از سرآغاز تصدی ریاست جمهوری با خوشنشینی در آغوش صهیونیسم و سپس زفاف نوبتی در حجله دول غربی برادری و خدمتگزاری خود را ثابت کرده و برای تحکیم این پیوند مشئوم قلع و قمع شیعیان هویتخواه را سرلوحه رسالت خود قرار داد.
پیش از او از پشت لبهای متبسم حیدر علیف ـ ژنرال ک. گ. ب. و افسر به کمالرسیده متخصص حبسها پرومندهسازیها و گسیل به اردوگاه های سیبری دوره شوروی، دندانهای درندهاش در مواقع جدی نمایان میشد. او به محض رسیدن به قیادت آذربایجان و پس از برچیدن جنبشهای تحت هدایت خود، نخستین ایلغار یغما را به اندام حزب اسلام زد و قیماق دینداران شیعه جامعه آذربایجان را سترد و به زندان ریخت.
ولیعهد آن ژنرال اطلاعاتی نیز بلافاصله بعد از تحویل تاج و تخت ارث پدری پاکترین افراد جامعه را تحت فرمان افسران و کارشناسان موساد و سیا گردآورده و زندانی کرد. او بهجای تمرکز افکار و برنامهها و اقتدار خود برای بازپس گرفتن سرزمینهای از دست رفته و تحت اشغال بهدست کشور ۳ میلیونی ارمنی، تمام همّ و غم خود را صرف ایرانزدائی و ایرانستیزی کرد. او دشمنی جز ایران را در تعریف استراتژی خود نداشت. کتابهای درسی سراسر مجاعیل این کشور در جهت تعقیب اهداف مجنونوار ربودن خاک از ایران تدوین شده و معارضه سیاسیاش عبارت از تراشیدن دشمن فرضی از میان مردم خود به عنوان عوامل ایران تکوین شده است.
در منظر این پدر و پسر دو تیره از مردم آذربایجان همواره دشمن فطری و ذاتی این و عوامل ایران بودهاند. یکی خلق طالش و دیگری متدینین جامعه. پدر که متدینین را قلع و قمع کرده و در زندانها به قتل رسانده بود، پسر نیز نخست به دستگیری روشنفکران آرام و بیدرد سر طالش اهتمام کرد. سردبیر نجیب و بهدور از سیاست روزنامه «طالشی صدا» مرحوم نوروزعلی محمدوف را که مرد معمّر و بیماری بود، با اتهام جاسوسی به ایران دستگیر کرد و در زندان با مرگ تدریجی کشت. اما چون دلش خنک نشده بود چهره بیخطر و ملایم دیگری از روشنفکران ادبی و غیرسیاسی طالش دکتر هلال محمدوف را به اتهامات متناقض حمل و فروش مواد مخدر و جاسوسی ایران توقیف و محکوم کرد. اینک پس از قلع و قمع طالش دیگر نوبت به سرکوب نسل نو دینداران رسیده بود. موج دستگیری دینداران به راه افتاد و در سال ۲۰۱۰ بهدنبال وحشت رژیم از نفوس حیرتآور دخترکان محجبه حاضر در مدارس موج ممنوعیت حجاب را به راه انداخت و راه رفته هشتادساله رژیم لائیک و ضدبشری ترکیه را که چندیست نادمانه از آن راه برگشته، بازپیمائی کرد. دیگر در دنیا کشوری نمانده است که با حجاب ستیزه کند، اما این رژیم ارتجاعی هنوز از حجاب و اخلاق به لرزه میافتد و در نقطه مقابل، ازدواج همجسگرایان را مجاز شمرده و همجنسگرائی را تبلیغ میکند و به تشویق مناسبات غیرقانونی و نامشروع جنسی میپردازد.
تعطیل مساجد شیعیان، تحویل مساجد به سلفیان، دستگیری و ایذاء طلاب تحصیلکرده در حوزههای علمیه ایران، ممنوعیت انتشار آثار اعتقادی شیعی از سلسله اقدامات جاری رژیم الهام علیف است که مراتب وحشت او از تحرکات اسلامی ـ شیعی را نشان میدهد.
نظارت نماینده صهیونیست یهودیان قوبا و رئیس انجمن دوستی اسرائیل و آذربایجان بر مقدرات کشور به عنوان نائبرئیس حزب حاکم و پیشگیری او از بروز کوچکترین نشانههای بهبود مناسبت با ایران و خردترین نکاتی که مئالا موجب خوشبینی به ایران شود، چشمگیرترین نماد اطاعت الهام علیف از اشارات صهیونیسم بینالمللی است. او به هر قیمتی که تمام شود حاضر به ناخشنودی اسرائیل نیست. لیبرمن وزیرخارجه رژیم صهیونیست در هر سفر خود به باکو نمرهای به الهام میدهد و هر بار که آذربایجان را کشور نمونه تولرانس دینی بخواند او از وجد به رقص میآید و هر باری که این عبارت را از او نشنود، چندی برای جلب رضایت او تلاش و مشق میکند.
تردیدی نیست قتال اخیر نردران پیرو فرمان تلآویو در انتقام و اقدام تلافیجویانه سوزاندن پرچم باند تروریستی صهیونی در تظاهرات اواخر مردادماه قصبه نردران که طی آن تظاهرکنندگان دامنه اعتراضات دائر بر مناسبات باکو با تل آویو را به مقابل سفارت اسرائیل در باکو نیز کشانیدند. آن تظاهرات موجبات خشم اربابان صهیونیست الهام علیف را فراهم آورده بود که ناظر و حاکم بر مقدرات باکو هستند.
از سوی دیگر راهپیمائی حماستگون اربعین با اشتراک روز افزون ۲۵ میلیونی که به مثابه عرضاندامی از سوی عالم تشیع به جهان رقیب ارزیابی میشود، رفته رفته همه دنیا را این نگرانتر و اندیشناکتر میکند. دنیا فعلا بهصورت پنهان درباره مقابله با چنین نمایش قدرتی برنامههای مختلف را میآزماید. آخرین توانمندی آنها در إعمال فشار به دولت عراق دائر بر جلوگیری از سفر زائران بدون روادید تجلی یافت. امریکا به بهانه برگذاری کاراناوال نمایشی خود و متحدانش در مبارزه صوری با داعش به عراق اصرار میکرد که جهت محدود کردن رسوخ و ورود پنهان میلیتانهای داعش باید کنترل ویزای زائران اربعین تشدید یابد. در حالیکه آنها خود به خوبی از شکافهای نفوذ و کانونهای تجمع داعش اگاه هستند.
رژیم آذربایجان در اجرای منویات و بنرامههای صهیونیسم بینالمللی و همپیالههایش برای انحراف تمرکز جهانی به دمونستراسیون اربعین و تضعیف روحیه شیعیان در آستانه اربعین که موجب تزریق روحیه و غرور به شیعیان قفقاز میشود، بهطور وحشیانهای قصبه نردران واقع در شبهجزیره آبشرون را مورد حمله ددمنشانهای قرار داد. او با اتکاء بر نرمش چند سالی ایران در مقابل همهگونه گستاخیهای این رژیم ناتوان و بیخاصیت ـ که ۲۵ سال است بر اشغال ۲۰% خاکش توسط یک کشور ۳ میلیونی ارمنستان چشمپوشی کرده و گاز و گازوئیل این کشور غاصب را هم تأمین میکند ـ با اتکاء به اربابان تروریست جهانیاش چنان دریدهگیها میکند که تحمل آنگونه رفتارها حتی از سوی ضعیفترین کشورها نیز غیرمنتظره است. این بار نیز الهام علیف صراحتاً با تلفظ نام ایران به دنبال کشف تانکها و جنگ افزارهای سنگین در خانههای مردم یک قصبه فقیر و محروم، با تسمیه آن روستا به عنوان «جزیره جنایات» قصبه مزبور را مورد هجمه وحشیانه قرار داد. نیروهای نظامی جمهوری موسوم به آذربایجان که برای استخلاص اراضی غصبشده خود جسارت مقابله با ضعیفترین کشور دنیا را ندارد، به جای قدرتنمائی در مقابل اشغالگران خاک کشور و نوامیس مردم، یک مشت مردم بیدفاع را مورد یورش و تیرباران قرار داد.
الهام بیشک اسلامهراسی مطرحشده در دنیا را برای ایذاء و آزار شیعیان موقع مناسبی شمرده که البته اساساً در شرائط غیر آن هم دنیا با شنیدن تشیع مغدورین آذربایجان هیچگونه اعتراضی از خود نشان نمیدادند. امروزه شیعهکشی در دنیا اعتراض کسی را نه از میان مسلمانان و نه غیرمسلمانان برنمیانگیزد.
الهام در چنین گستاخی لابد از انتخاب مجدد اخوانالمسلمینیها در ترکیه هم سود جست و نظر به مشاهده اقتدار ۴ ساله دیگر حزب عدالت و توسعه مراتب برادر کوچکی خود به ترکیه را نیز بدیننمط نشان داد. بیشک او در این رابطه مورد تشویق و حمایت هر دو جناح قدرت ترکیه (زمره پیروان فتحالله گولن و هیأت حاکمه) قرار گرفته است. لازم به یاداوریست که فتحالله گولن شیعهستیز افراطی کهنه و ضد ایرانی ذاتی بوده و گفته است اگر راه بهشت از ایران بگذرد من از رفتن به جنت استنکاف میکنم. او شیعیان را به عنوان «اولاد متعه» و «مسلمانان تقیهای» میخواند. تکلیف تفکر اردوغان نیز روشن است که برآمده از بستر فکری اخوانالمسلمین و آرزومند ایجاد هلال شیعی با حمایت امریکا، شیوخ منطقه و حتی اسرائیل است. بنابرین بعید نیست که الهام بعد از توافق و جلب رأی موافق ترکیه به چنین گستاخی مرتکب شده باشد.
فصل ۳: انفعال دیرپای ایران در قبال فتنههای قفقازی
اما چرا در این میانه فاکتور ایران مورد ملاحظه واقع نیست؟ هرگونه احتمال و رأی همه کشورهای خرد و کلان و ضعیف و قوی دنیا در تنظیم معادلات مقدمات و فرجام کشتار نردران بررسی میشود، اما آیا اینجا مهمترین فاکتور چرا فاقد اهمیت تلقی شده است؟
در حالیکه کشور قدرتمند ایران در تعامل با تمام قدرتهای جهانی در کمال آزادگی و استقلال رأی رفتار میکند و با قدرتهای طراز اول دنیا رودروست، چرا در مقابل ضعیفترین کشوری ـ که حتی توان صیانت از آب و خاک خود را ندارد ـ تا این حد سر مماشات دارد.
نقل و بازگوئی جسارتهای رسانههای باکو نسبت به مقدسات ما شرم آور است و ما از نقل و تکرار آن گستاخیها ناگزیر به استنکاف هستیم، اما فقط به اشارتی اکتفاء میکنیم که ما از رسم و نشر موهنترین شکل کاریکاتور مهمترین چهره ایرانی گرفته تا پخش برنامههای تلویزیونی حاوی انکار موجودیت تاریخی کشوری به نام ایران و موهوم شمردن نام ایران توسط رسانههای این کشور را شاهد بودهایم. ایرانستیزی در این کشور به حدیست که میتوان بدون احتیاج به اثبات، آن را اساسیترین محور استراتژی حیاتی و بقای این جمهوری دانست.
استقرار جریانات معارض تمامیت ارضی ایران در باکو (ضمن درک و تأکید بر بیتأثیری و ناکارمدی آن گروهکها) تحت حمایت رسمی دولت باکو و برگزاری کنگرههای سالانه تشکلهای تجزیهطلب تحت کنترل سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل و امریکا و ترکیه با شرکت شخص رئیسجمهور از بارزترین اشکال تخاصمات یکجانبه رژیم منحط و تا دندان وابسته باکو بر علیه ایران ست.
اما علیرغم مرور خیل معارضات رنگارنگ این جمهوری درآمده و کندهشده از پیکره ایران، تقریباً میتوان گفت که هیچ واکنشی متقابل از سوی ایران مشهود نبوده است. این رژیم و رسانههای وابستهاش بیش از ۲۰ سال است که شب و روز یاوههائی مربوط به تسلیم قرهباغ به ارامنه توسط ایران و حمایت همهجانبه ایران از ارامنه افسانهپردازی و یاوهدرائی میکنند، در حالی که ایران تاکنون یکی از مستندات بیشمار خود دائر بر حمایتهای عملگرایانه همهجانبه از آذربایجان در مناقشه قرهباغ را رو نکرده است تا مردم آذربایجان قفقاز از تزویر و تلبیس این رژم و اذنابش آگاه شوند و بیشرمی و بیچشم و روئی این رژیم و عواملش را بشناسند. با وجود اینکه فرمانده اسبق سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشحیص مصلحت نظام از حمایت نظامی ایران در قرهباغ سخن گفته است، آیا دیگر محرمانهگی دیگری در این میان بازمانده است که جمهوری اسلامی ایران آنقدر مظلومانه بهگوشهای بنشیند و نامردیهای دشمنان را تحمل و تماشا کند؟ علیرغم خاطرات میدانی شخص اینجانب از حمایتهای ذویالجوانب ایران در مناقشه قرهباغ از آذربایجان، مستندات فراوانی از دهها ساعت فیلم ویدئوئی و صدها آلبوم عکس گرفته تا مستندات دیگر میتواند این پلشتان را در پیشگاه مردم خود رسواتر کند که بیستسال دروغزنیهایشان چهمایه بیپایه بوده است. اما دریغ که بیماران روحی متکی به اقتدار برخی نهادهای بیاطلاع از دقائق امور قفقازیه حتی از پخش یک برنامه تلویزیونی یکساعته (کمپاس) مقابلهکننده با تبلیغات مسموم و مشئوم این رژیم پلید و توطئهجو و دسیسهگر نیز جلوگیری و مجری و سازنده این برنامه (این نویسنده) را خاموش کردند.
اگر ما نسبت به حفظ حوزه نفوذ خود در میان اقشار و صنوف مردم قفقاز و نسبت به حمایت از دومین کانون تشیع دنیا علاقمندیم، باید با اقتدار از این مردم در برابر ستمهای جاری بر علیه مردم حمایت و دفاع کنیم و اگر همین مقدار را بنابه مصالح مجهول بر ناآشنایان همچو منی به دیپلماسی نمیکنیم، لااقل دفاع از کیان و حیثیت ایران که اهم وظائف هر ایرانیست. مگر طبق ترسیم مقام رهبری «عزت» یکی از ارکان ثلاثه دیپلماسی ما نیست؟
«استراتژیست»های خود علامهپندار برخی نهادهای نظام در امور قفقازیه باید این حداقل را بفهمند که رژیم باکو هر آنچه تاکنون میتوانسته در دشمن با ایران کرده است. آقایان مدعی به داشتن «اطلاعات» محرمانه باید از جمله معروف الهام علیف بهتر آگاهی داشته باشند که گفت: مناسبات آذربایجان و اسرائیل مانند کوه یخی است که نُه دهم آن زیر آب شناور است و مخفیست.
استفاده اسرائیل از خاک آذربایجان برای مقاصد شنود جاسوسی با تأسیس سایتهای مخابراتی در مدار مرزی، مشارکت در پروژه تسلیح آذربایجان بهبهانه برقراری امنیت خط لوله نفت باکو ـ تفلیس ـ جیهان و خط لوله گاز باکو ـ تفلیس ـ ¬ارضروم ـ تقویت غیر متعارف بنیه نظامی آذربایجان یک از صد این مناسبات پنهان است.
آیا ابلهی هست که نفهمد فروش رادار گرین پاین با کاربرد کشف و شناسایی موشکهای بالستیک از فاصله ۵۰۰ کیلومتری از سوی اسرائیل به باکو جز مقابله با ایران هدفی دیگری نمیتواند داشته باشد؟
باکو مهمترین فروشنده نفت ارزان به جهود در بندر عسقلان (اشکلون) و اسرائیل دومین خریدار نفت باکوست که مابهازای نفت باکو را به انبار جنگافزارهای خود تبدیل میکند تا روزی در تقابل نظامی با ایران فقط به کار خود بیاید.
دیگر معاضدتهای اسرائیل به باکو مانند تجهیر مهندسی پزشکی باکو با تکنولوژی جدید ـ بازسازی صنایع و آموزش کادر فنی و دهها زمینه دیگر صرفا با چشمداشت مبارزه دولت باکو با تشیع تحقق میپذیرد.
در باره احتیاط از تبدیل باکو به اسکله نظامی امریکا هم که موضوع با اینگونه مسامحات قابل حل نیست. اگر ایران ضعیف باشد ههیچ رفتار و اقدام دوستانهای باکو را نسبت به استنکاف از همکاری با ایران مأخوذ به حیا نمیکند و همچنین در صورت وقوع تقابل نظامی با امریکا باکو به دلیل خاطرات خوش خود با ایران از همکاری با اکریکا سر باز نخواهد زد. اگر ایران حوزه آماده و سرشتی نفوذ خود را در باکو روزبهروز تقویت کند و اعلان کند که این امامزاده متعلق به من و حیاط خلوت من است، در آن صورت باکو ساعت خود را با زمان ایران کوک و تنظیم خواهد کرد نه در اثر فالودههائی که روزی با هم خوردهایم. ایران هر روز که دل و دماغ و خاطر یک نفر از متعلقین طبیعی به حوزه نفوذ خود را از دست میدهد، همه دشمنان جهانی ایران به اندازه هزار نفر بر علیه ایران در قفقاز پیشتر میتازند.
در عین حال که می توان فهمید که این فتنهای برای درگیر ساختن و راندن ایران به آغوش کانون بحرانی پرهزینه در جهت تبدیل آذربایجان به سوریه دیگر و کشیدن پای ایران به باتلاق آن است، اما نباید با همین ملاحظه و تمکین فرصت افزایش دامنه وقاحت آنها را نیز داد. ایران میتواند با درک و لحاظ وجود چنین توطئه ای، کرامت و عزت خود را هم صیانت کند و به این رژیم دستآموز گوشمالی لازم را بدهد.
همچنانکه همه راهها به اصطکاک داغ ختم نمیشود، همه دیپلماسی و اعراض ار درگیری با توطئه نیز سکوت و لاقیدی نمی باشد
رفتار ایران از موضوع بلند و بالا با باکو نباید موجب نگرانی از تبدیل باکو به دشمن و کشیدهشدنش به صفوف مخاصمان گردد، چون اساساً دوست پنداشتن الهام حماقتی بزرگ است. الهام اگر از ایران بیم داشته باشد از میزان انجذاب به غرب را در صورت اصطکاک با منافع ایران خواهد کاست، اما در غیر اینصورت الهام وقعی به ایران و منافع و حریمها و خطوط قرمز آن قائل نخواهد شد همچنان که نمیشود.
این قلم چندین سال است که بنابه ملاحظاتی در حوزه مسائل قفقاز از نوشتن مطلب و یا مصاحبه اعراض میکنم تا حریفان شاخه گلی بر سر ایران بزنند و ما تماشا کنیم، اما دیگر با این وضعیت امکان سکوت و خاموشی نیست.
مردم بیدفاع نردران در مراجعات برادرانه، صبورانه و فهیمانه خود به این نویسنده در منتهای نرمش و تفاهم اظهار میکنند که: «دریغ ایران در چنین مواقع اضطرار نمیتواند از ما حمایت کند» البته باید دانست و فهمید که همه به این نرمی گله نمیکنند و این نرمش ویژه کسانی است که تقدسی به ایران قائلند و به گمانشان تعرض به ایران حرمت شرعی و مسئولیت اخروی به نبال دارد، در حالیکه دیگر چشمدوختهگان به ایران عبارات عریانتری بهکار میبرند.
رژیم خوشنشسته بر آغوش اسرائیل در عرفه اربعین با راندن تجهیزات زرهی و گسیل یک گردان سرتاپا مسلح به یک روستای بیدفاع به بهانه کشف تانک و توپخانه و زرادخانه در خانههای اهالی نرداران کلیه مظاهر مقدس شیعی مانند علمهای عزاداری، اسماء مقدسه، شعارهای دینی، کلمات تهلیل و تکبیر آویخته به در و دیوار این قصبه و مساجدش را در منتهای بیحرمتی به زیر کشیده و در آتش افکنده و اعتراضات مردم غیور این روستا را با باران گلولههای جنگی و حتی آتش تیربارها به خون کشیده است.
آنها جنازه جوانها را به بهانه ابلهانه کالبد شکافی دریده و بر دست و بازویشان نقشهای شایسته به یال و بال زنان خود را جعلاً نقش کرده و از اجساد نقاشیشده و دریده شهدا عکسبرداری کرده و آن تصاویر را به سایتهائی که عکسهای عریان نوامیس خودشان را نمایش میکنند، سرویس و منتشر کردهاند. این زمره بیهیچ سجیه اخلاقی حتی موازین بشری حرمت به اجساد مردگان را نیز رعایت نکردهاند.
کلیه رسانههای باکو از دولتی و غیر از همان روز قتال، روزانه صدها بار نام ایران را به عنوان مداخلهگر تلفظ کرده و چند روزیست که فضای آذربایجان نسبت به ایران تحت سمپاشیست.
اما در منتهای تأثر و تأسف اخیراً ایران در کمال انفعال واکنش بسیار نابرابر و مسحقری نشان داده است. سفارت ج. ا. ا. در باکو با انتشار بیانیهای شرمآور بدون آنکه این شیعهکشی و ایرانزدائی را با جملهای محکوم کند، بهطور سربسته به کشتهشدگان! (نه شهید) طلب غفران کرده (که این طلب غفران به روح پلیس مقتول به دست مردم را نیز شامل شود) و مصراً به حسن همجواری، عدم مداخله به حریم کشور همسایه و اعراض ایران از ورود به چنین عرصاتی تأکید کرده است. (بیانیه سفارت ج. ا. ا. در باکو را میتوانید در رسانههای مجازی مطالعه کنید)
بدینوسیله در این مصیبت برای خانوادههای شهدای کشتار بیرحمانه رژیم وابسته باکو در آستانه اربعین صبر جمیل آرزو میکنیم و امیدواریم مردم غیور و متدین دیگر نقاط این کشور خون این شهداء را بر زمین نگذارند و انتقام این مظلومیت را از انتقامجویان صهیونیست کودککش بستانند. مردم آذربایجان باید با استفاده از تجارب برادران ایرانی خود بدانند که برگزاری اربعینهای شهدای انقلاب اسلامی ایران در سالهای ۵۶ و ۵۷ شمسی عاقبت به سقوط رژیم دستنشانده و غلبه مردم منجر شد. این کشتار و تجاوز به حریم مردم، مجالی عظیم و میدان آزمایشی فراخ برای مردم آذربایجان است که زباله وجود این دزدان و غارتگران قمارپیشه و بیریشه را از خاک پاک کشور بزدایند و به مزبله تاریخ درافکنند.
بدانید که همه ایران و همه نظام به سفارت و حتی دستگاه دیپلماسی ـ که رسالتش تحبیب و تألیف بینالدول است ـ محدود و منحصر نمیشود. ماهیت ذاتی همه نظام از صدر تا ذیل را جانبداری از مظلومان جهان بهویژه مسلمانان و خاصه خاصان اهلالبیت خودمان تشکیل میدهد. علاوه بر آن مردم ایران نیز ماتمزده و خشمگین در کنار شما بوده و خواهد بود.
