یادداشت میهمان تبریزبیدار؛ محسن هادی
سریالهای موفق یک راز جادویی دارند؛ شرایط حساس کنونی.نویسنده و کارگردان، شرایط رو در هر صحنه و سکانس و قسمت، چنان حساس میکنند که ادامه بدی و ادامه بدی و همینطور ادامه بدی…
اصل بقای شرایط حساس کنونی، بنیادیترین اصل سریالسازی است. «شرایط حساس کنونی» از بین نمیره، از هم اکنون به زمان بعدی منتقل میشه.
«شرایط حساس کنونی» راز بقای سریال است. شرایط عادی بشه، سریال هم تمام میشه و عدهای از نان خوردن میفتن
این عده (بلاتشبیه؛ منظورم نویسنده وکارگردان و تهیه کننده است حالا) برای اینکه نان دربیارن، «شرایط حساس کنونی» رو ایجاد کرده و ادامش میدن؛ طوری که ما خوشمون بیاد.
«شرایط حساس کنونی» باید خوشایند باشه و تو چه میدانی خوشایند چیست! گذشت اون دوره که گل خوشایند بود و بلبل، یا نسیم ملایمی در لب جوی و کنار یار.
اینها هم خوشایند هستند اگر در شرایط حساس کنونی باشند؛ مثلا زیر آتش یا پس از یک تعقیب طولانی توسط زامبیها ووو
«شرایط حساس کنونی» یعنی فضایی که قدرت تفکر را از تو بگیرد و تو منتظر گزینههای چیده شده توسط کارگردان باشی و از رسیدن هر گزینه تازه، که در واقع خودش یک «شرایط حساس کنونی» جدید است؛ خوشحال شوی
از ویژگی های «شرایط حساس کنونی» این است که تو اطمینان داری بدتر و بدتر خواهد شد ولی دنبال میکنی تا ببینی آخه تا کجا؟
«شرایط حساس کنونی» آدمهای خودش را لازم دارد. به درد نخورها حذف میشوند حتی اگر بهترینهای شرایط پیشین باشند؛ آدمهای جدید هم خلق میشوند تا در ادامه حذف شوند و ما خوشمان بیاید! ریزشها و رویشها از دیگر اصول مهم «شرایط حساس کنونی» استند (هستند اصل سابق:-) )
در «شرایط حساس کنونی» شما پذیرای هر تصمیم عجیبی هستید، چون زمینهاش برایتان به مرور ایجاد شده. مثلا به پسر حق میدهید که مادرش را بکشد و یا از پایان دموکراسی حمایت میکنید؛ «شرایط حساس کنونی» لازمههایی دارد؛ مهم چیست؟ ادامه داستان ولاغیر
