سرویس فرهنگی تبریزبیدار: امیررضا فرامرز/ میشود اذعان داشت که زندگی انسان به قبل از اینترنت و بعد از اینترنت تقسیم میشود. اینترنت، در تمام شئون فردی و اجتماعی انسان تاثیر بسزایی داشته است. منتقدان و طرفداران اینترنت، هرکدام دلایل قانع کننده خودشان را دارند. در این میان، تاثیر اینترنت بر مغز ما و شئون فردی مان، امری قابل توجه است.
کتاب «اینترنت با مغز ما چه میکند؟» که جلد هجدهم از مجموعه بیست و دو جلدی تجربه و هنر زندگی است به زبان ساده و با استفاده از مطالب دقیق، به تاثیر اینترنت بر مغز ما میپردازد. اینترنت موجب تغییر در عقاید، رفتار، گفتار انسان شده است. این کتاب در بخش های مختلف، این موضوع را پیگیری میکند.
یادآوری اینکه ما معتاد هستیم اعتراف خوشایندی نیست
نیکلاس کار، نویسنده این کتاب، با تکیه بر دامنهٔ وسیعی از مطالعات تاریخی و علمی تلاش میکند تا تاثیرات شناختی (cognitive) اینترنت را بر ذهن انسان بکاود و پیامدهای فکری و فرهنگی آن را برایمان روشنتر کند. ما روزانه چند مرتبه پلتفرم های مجازی، اس ام اس و به روزرسانی شبکههای اجتماعی را بررسی میکنیم. یادآوری اینکه ما معتاد هستیم اعتراف خوشایندی نیست. هیچکس هم مجبور نیست همه بحثهایی که در کتاب شده است را بپذیرد اما به شما توصیه میکنیم که این کتاب را بخوانید تا بدانید که حق انتخابهای بیشتری دارید.

این کتاب در وهله اول یک بررسی تاریخی انجام میدهد که اختراعات مختلف، چه تغییرات شناختی در ذهن بشر ایجاد کرده است. مثلا یکی از مهمترین آنها اختراع آقای گوتنبرگ، یعنی ماشین چاپ است. ماشین چاپ کتاب را ارزان و عمومی کرد، چند سال بعد از اختراع ماشین چاپ حدود ۱۲ میلیون نسخه کتاب در سرتاسر اروپا وجود داشت و این مسیر تاریخ و مسیر تفکر انسان را تغییر داد. یکی از تغییرات آن نیز این است که واژگان بیشتری به بشر آموخت.
یکی از مهمترین ویژگیهایی که نویسنده در کتاب خود آن را بررسی میکند کم عمق شدن انسان است! اینترنت توجه ما را کاهش میدهد و اجازه تمرکز طولانیمدت را از ما میگیرد. در یک کلام، آدمها برای اینکه ۲۰۰-۳۰۰ صفحه درباره موضوعی عمیق مطلب بخوانند حوصله کمی دارند و عموماً تمرکز خود را از دست میدهند بنابراین از دیدگاه نویسنده دانش ما به دانشی گسترده ولی سطحی تبدیل شده است. در واقع کم عمق ولی گسترده شدهایم.
یکی دیگر از بحثهایی که مطرح میشود پریدن ذهن از یک موضوع روی موضوع دیگر است. ما در اینترنت و مخصوصاً شبکههای اجتماعی با مطالب بسیار زیادی که هر کدام تلاش میکنند به نحوی حواس و تمرکز ما را جلب کنند روبهرو هستیم و هر بار تغییر دادن حواس و تمرکز روی موضوعات مختلف باعث میشود ما از نظر ذهنی بسیار هزینه کنیم. این موضوع باعث کاهش توجه ما و در نهایت باعث کم عمق شدن میشود. در نهایت نویسنده بیان میکند که قواعد حاکم بر اینترنت، همان چارچوبهای حاکم بر دنیای صنعت است: سرعت، کارآمدی، و تولید و مصرف بهینه. اما اکنون اینترنت در حال انجام کار دیگری نیز هست و آن کار، القای تصویر مورد نظر خود از جهان به ما است.

نیکلاس کار با اشاره به تحقیقات محققان عصبشناسی، توضیح میدهد که میزان استفاده ما از حافظه، نسبتی مستقیم با قدرتِ حافظهمان دارد. شاید حق با سقراط باشد که میگفت نوشتار، روح را فراموشکار میکند. در اینجا ساز و کار حافظه، درست مانند یک عضله است. هر چه ما کمتر از ذهنمان برای محاسبه و به خاطر سپردن اطلاعات استفاده کنیم، توانایی به خاطر سپردن را بیشتر از دست خواهیم داد.
توهمی از اطلاعات بیکران
در فصول بعدی، نویسنده بحث خود را فراتر میبرد و به طور خاص درباره گوگل و استراتژیهای طبقهبندی اطلاعات آن صحبت میکند. او به طور مفصل بیان میکند که چطور استراتژیهای این شرکت، نتایج جستجوها را به سمت منابعی خاص محدود میکنند و ما در توهمی از اطلاعات بیکران هستیم؛ در صورتی که عملا نتایج روبروی ما، نتایجیاند که توسط الگوریتمهای کامپیوتری مهم تصور شدهاند و در بالای لیست جستجوهای ما قرار گرفتهاند. یکی از خطاهای شناختی مغز ما این است که به دنبال اطلاعاتی میرویم که پیشتر به آنها اعتقاد داشتهایم و هنگامی که این اطلاعات را به دست میآوریم، اعتقادمان به آن موضوع بیشتر میشود. حال این خطای شناختی را با ساز و کار موتورهای جست و جو گر مقایسه کنید تا متوجه شوید که تا چه حد این اطلاعات میتوانند ناکامل باشند و تصویرِ ناقصی از واقعیت در اختیار ما قرار دهند. کتاب برای توضیح دادن این مباحث، از قیاسهای ادبی و فیلمها و تاریخ و مقالههای محققان قدیمیتر استفاده میکند و شمایلی کلی و مختصر از تاریخ ابزارهای انتقال اطلاعات مانند کتاب، رادیو، تلوزیون و در نهایت کامپیوتر و اینترنت را به خواننده ارائه میدهد.
پاسخ به یک سوال: آیا اینترنت به عواقباش میارزد؟
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت این کتاب، دیدگاه انتقادی و تقریبا بیطرفانه آن نسبت به مطالب عنوانشده است و هیچگاه تاثیرات مثبت و امکاناتی که اینترنت برای ما به ارمغان آورده را فراموش نمیکند و در انتها، ما را با این پرسش باقی میگذارد که آیا اینترنت به عواقباش میارزد؟» جواب قطعیای برای این پرسش وجود ندارد اما خواندن این کتاب این امکان را به ما میدهد تا کمی آگاهانهتر از ابزارهایمان استفاده کنیم. اینترنت مفید است، بیشک، اما حالا مساله مهم نوع استفادهی ما از آن است. این که خود و مغزمان را تمام و کمال در اختیار اش قرار دهیم، یا با احتیاط بیشتری از امکاناتی که در اختیارمان گذاشته استفاده کنیم و به توصیه سقراط عمل کنیم که زمانی گفته بود: «زندگی بررسی نشده ارزش زیستن ندارد.»
در بخش هایی از این کتاب میخوانیم:
۱_ ظاهرا شیوه کار مغزم در حال تغییر بود. همان موقع بود که واقعا نگران شدم. چرا نمیتوانم بیش از چند دقیقه به چیزی توجه کنم؟ اولش فکر کردم که شاید یکی از نشانههای فرسودگی ذهن در میانسالی باشد. اما فهمیدم که مساله این نیست که مغزم دارد کند میشود. مساله این است که مغزم گرسنه است. و میخواهد به همان شیوهای که اینترنت تغذیهاش میکند سیر شود. و هرچه بیشتر میخورد گرسنهتر میشد.
۲_ زمانی که کتابی با جوهر روی صفحه کاغذ چاپ میشود، کلمات آن ماندگار میشدند. قطعیت عمل نشر مدتها در بهترین و متعهدترین نویسندگان و ویرایشگران این میل یا حتی اضطراب را ایجاد میکرد که آثاری تولید کنند که در اوج کمال باشند – یعنی با چشم و گوشی به سوی ابدیت بنویسند. اما متن الکترونیک ناپایدار است. در بازار دیجیتال، نشر فرایندی جاری است و نه یک اتفاق یکباره و تجدیدنظر در آن میتواند تا بینهایت ادامه یابد. حتی بعد از آنکه کتاب الکترونیک در ابزاری متصل به شبکه اینترنت دانلود شد، باز بهراحتی و به صورت خودکار میتوان آن را بهروز کرد – درست همانطور که امروزه برنامههای نرمافزاری بهروز میشوند.
جدا از پیشگفتار کتاب که بحث را به شکل جالبی باز میکند، کتاب داری ۱۰ فصل اصلی است:
من و هال
مسیرهای حیاتی
ابزارهای ذهن
صفحهای که عمق میگیرد
رسانهای با عمومیترین ماهیت
عین تصویر کتاب
مغز تردسی
کلیسای گوگل
جستجو
حافظه
چیزش شبیه من
انتهای پیام/
