بازخوانی منش امام و رهبر انقلاب؛

امام در خط فکری شیخ فضل الله نوری قرار داشت/همه بر شایستگی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر اتفاق نظر داشتند/دوره سازندگی یکی از بهترین دوره ها

حجت الاسلام خدیوی در گفتگو با تبریز بیدار گفت: اتفاقات چند ساعته در آن جلسه تاریخی خبرگان برای انتخاب رهبر انقلاب را کسی جز پروردگار عالم اداره نمی کرد تا همه دل ها به سمت ایشان گرایش یابد.

۱۴ خرداد ماه امسال مصادف است با بیست و ششمین سالروز رحلت مردی که در دوران اقتدار کفر در شرق و غرب با شعار نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی، حکومتی دینی و اسلامی انقلابی را به پیروزی رساند که به تعبیر میشل فوکو «روح یک جهان بی روح» بود. در همان روز نیز فردی بر سکان زعامت این انقلاب و حکومت نشست که ۲۶ سال در اوج توطئه های شرق و غرب و دشمنی های بی پایان آنان انقلاب اسلامی را با صلابت و اقتدار به پیش رانده است. برای واکاوی منش مدیریتی حضرت امام و مقام معظم رهبری به مصاحبه با حجت الاسلام علی خدیوی پژوهشگر علوم اسلامی و مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه های استان نشستیم که به تفصیل در ذیل می آید:

 

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید از آغازین روزهای انقلاب شروع کنیم پس از بازگشت حضرت امام به کشور و آمادگی برای ایجاد یک نظام و ساختار جدید، برخی این شبهه را مطرح می کنند که ولایت فقیه و اختصاص اصلی از اصول قانون اساسی به این نظریه آن زمان مقبول نبوده و پیش نویس قانون اساسی را به عنوان شاهد می آورند، نظرتان در این باره چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم. گمان من بر این است که این چنین افرادی که چنین مسائلی را مطرح می کنند با مبانی اندیشه ای امام آشنایی ندارند زیرا این مبانی بود که مبانی معرفتی و دینی و سایر ساحات غیر معرفتی ایشان همچون سلوک شخصی ایشان را شکل داد.  اگر گذشته را مطالعه کنیم، می بینیم که ایشان در اولین بیانیه سیاسی خود در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳ (که خوشان ۴۲ ساله هستند) به شکلی تند به عملکرد ضد دینی حکومت و به ظاهر روشنفکرانی همچون کسروی واکنش نشان داده است. در آن بیانیه ایشان با دعوت مردم به قیام برای الله با تشبیهاتی چون موسی و ابراهیم(ع)، قیام را تنها راه نجات ملت می داند.

 

بعدها امام در دهه۴۰ اندیشه ولایت فقیه را به صورت منقح تدریس کردند گرچه می بینیم در این سالهاست که امام شاه را دعوت به اصلاحات و عدم عناد و مبارزه با دین اسلام می نماید اما در این زمان ایده تشکیل حکومت به صورت جدی مطرح شد. برای واکاوی این بحث بایستی علمای معاصر ایشان را جریان شناسی کنیم می بینیم که دو جریان از زمان مشروطه باقی مانده است یعنی مرحوم نائینی که از رهبران مشروطه است و سپس شیخ فضل الله نوری که علی رغم موافقت اولیه بعدها مخالف مشروطه شد.

 

 با واکاوی این جریان پی می بریم که اندیشه امام در خط فکری شیخ فضل الله نوری قرار دارد. امام به دنبال حکومت اسلامی است که آن را دلیل عقلی می داند که لازمه پیاده کردن احکام اسلام وجود مولفه قدرت و حکومت است. امام ولایت مطلقه فقیه را در برابر استبداد می دانست و ما اعتقاد داریم کسی که ولایت مطلقه دارد عدالت مطلقه و انصاف مطلقه هم دارد.

 

به بحث علما اشاره کردید؛ خب بالاخره امام تربیت یافته مکتب قم بود و از سوی دیگر مکتب نجف نیز علمایی داشت که به نظریه ولایت فقیه و تشکیل حکومت در دوران غیبت اعتقاد چندانی نداشتند، آیا شما تعارض بین مکتب قم و مکتب نجف را در این زمینه قبول دارید؟

ببینید تمام مراجع به ولایت فقیه اعتقاد دارند منتها در حوزه اختیارات آن دچار اختلاف نظر هستند. ما بین این دو جریان در قالب نظریه ولایت فقیه و  بحث اصولی و اخباری می توانیم تقسیم کنیم. این دو مکتب در مسئله اخباری گری و اصولی گری تقسیم بندی می شوند. درست است که امام از یک جهت به مکتب قم تعلق فکری داشت اما از جهت اصولی بودن یقینا در مکتب نجف تقسیم بندی می شود.

 

بله درست است برخی از علما به صورت مقیده در چارچوب امور حسبیه به ولایت یک فقیه معتقدند. اما باقی سخنشان نیز این است که اگر مردمی به فقیهی به عنوان حاکم مراجعه کنند واجب است که از او اطاعت کنند ولی خود فقیه اذن قیام ندارد و صرفا فقیه ولایت مقیده دارد. بخش عظیمی از علما من جمله امام و صاحب جواهر و ملاصدرا ولایت فقیه را نه از فروع دین که از اصول دین در ذیل اختیارات نبی و امام می دانند.

 

به ملاصدرا اشاره کردید آیا شما انقلاب اسلامی را محصول فلسفه ملاصدرا موسوم به صدرایی می دانید؟ زیرا بسیاری همچون آقایان مهدی نصیری، مهدی میرباقری مخالف این نظریه هستند و معتقدند امام علی رغم تدریس فلسفه از آن عدول کرده است

در این موضوع نکته اینجاست که آیا انقلاب ادامه همان مکتب بود یا ضد آن؟ و یا حتی تکامل یافته آن بوده است. من معتقدم که اندیشه امام تکامل یافته اندیشه ملاصدرا بوده است. ملاصدرا هم معتقد بوده که برای حل استبداد چاره ای جز ولایت فقیه نیست و امام با استخراج مبانی آن ها را مدون کرده است. همچنین ممکن است امام همه آنچه درباره ولایت فقیه مطرح است را در کتاب ولایت فقیه نیاورده باشد اما در حیطه عمل برخی موضوعات همچون جمهوریت را جزء لوازمات ولایت فقیه بداند.

 

در آخرین سال های دهه ۵۰ انقلاب اسلامی پیروز شد و نظام اسلامی وارد بحث نظام سازی و ایجاد یا تغییر نهادهایی برآمد، شما این مرحله را در اندیشه امام چگونه می بینید؟

امام در بحث قالب آینده نظام اسلامی از جریان مشروطه الهام پذیرفت و با این نگاه بحث شورای نگهبان و ساختارهای دیگر را در انداخت. نظام جمهوری اسلامی از لحاظ ساختار دارای یکی از بهترین ساختارها در کل جهان است اما نهادها چیزی جدا از ساختارهاست. نهاد در تعریف خود برای حل یک مشکل به وجود می آید و  پس از آن موضوعیت خود را از دست می دهد اما امام به خاطر مشکلاتی دستور تشکیل نهادهایی از قبیل سپاه پاسداران یا بسیج مستضعفین را صادر کرد. علی رغم حل آن مشکلات این نهادها با پویایی به کار خود ادامه می دهند و  امروزه کمتر کسی باور می کند که نقشی تا این حد تاثیر گذار در جریان انقلاب اسلامی داشته باشند.

 

امام براساس مبانی اندیشه ای دستور تدوین محکم ترین اصول قانون اساسی را برای این نظام صادر کرد. ممکن است که در آینده بنابر اقتضائات زمانی این ساختار و نظام تغییر یابد مثلا همانگونه که رهبر انقلاب در سال ۹۰ در کرمانشاه فرمودند نظام ریاستی می تواند به پارلمانی تغییر شکل یابد.

 

بگذارید کمی مصداقی وارد شبهات شویم برخی از ضد انقلاب در تحلیل شخصیت امام از قاطعیت ایشان در برخورد با مخالفین انتقاد می کنند و در این زمینه اعدام منافقین و مرتد خواندن را به پیراهن عثمان این قضیه تیدیل می کنند. در این مورد چه می توان گفت؟

امام با وجود خصلت “رحماء بینهم” در بین مومنین در برابر کفار “اشداء علی الکفار” بودند. اتفاقا امام نسبت به مردم لطیف ترین برخوردها را داشتند اما آن زمانی که احساس می کند که جریانی التقاطی به دنبال فتنه و قتل مردم است به شدت برخورد می کردند و در جریان منافقین زمانی که مسلحانه وارد جنگ با حکومت اسلامی می شوند آیا اینجا جای نصیحت و  ارشاد است؟ خیر چون جواب اینها به غیر از گوش مالی و جواب کوبنده، چیز دیگری نمی تواند داشته باشد.

 

ما امروزه تنها حرکت نهایی و تصمیم آخر ایشان را دیده ایم و گمان کرده ایم هیچ جای نصیحت و دعوت به راه درست در میان نبوده است. در قضیه آقای منتظری ایشان به وی توصیه کردند وارد سیاست نشو زیرا نمی توانی به درستی قضیه را تحلیل کنی و بهتر است در همان حوزه بمانی و متاسفانه برخی که بعدها بار دیگر برای فتنه انگیزی دنبال آقای منتظری رفتند دوباره او را به مشکل انداختند.

 

دهه شصت با مسئله جنگ تحمیلی گره خورده است مدیریت امام در این باره چه بود؟ خصوصا برخی این شبهه را مطرح می کنند که چرا پس از فتح خرمشهر جنگ اصولا ادامه پیدا کرد؟

چون اسناد دقیقی در رابطه با جزییات جنگ منتشر نشده نمی توان به طور دقیق وارد جزییات شوم اما همین قدر بگویم که فتح خرمشهر نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس بود که معادلات و سرنوشت جنگ را عوض کرد . دریافت من از ادامه جنگ این بود که بخشی از سرزمین های ما در اشغال رژیم صدام حسین بود و  در آن مقطع بایستی از موضع بالا و قدرت بایستی با دشمن وارد مذاکره میشدیم. به همین دلیل ادامه جنگ برای نشان دادن اقتدار و دریافت غرامت از عراق به عنوان متجاوز مهم ترین هدف ما بود که نه با ذلت که با عزت در میز مذاکره حاضر شویم و اتفاقا همین اتفاق نیز رخ داد و همه ایران را به عنوان پیروز جنگ ۸ساله شناختند.

 

در ۱۴ خرداد ۶۸ پس از رحلت امام مجلس خبرگان برای انتخاب رهبر جدید تشکیل جلسه داد. از آن جلسه تاریخی خبرگان قرائت هایی مبنی بر شورایی یا فردی بودن رهبری مطرح می شود و  برخی جریانات نیز از نقش آقای هاشمی رفسنجانی و سید احمد خمینی در انتخاب آیت الله خامنه ای به سمت رهبری جدید انقلاب سخن به میان می آورند. تحلیل شما از این جریان چیست؟

 اولا اینکه آقای هاشمی یا سید احمد خمینی در این موضوع نقش داشتند، نه نقطه ضعف نظام که نقطه قوت نیز محسوب می شود که اکثریت خبرگان بر شایستگی رهبر معظم انقلاب اتفاق نظر دارند و امروزه هم آقای هاشمی مکرر از شایستگی مقام معظم رهبری برای تصدی زعامت این انقلاب یاد می کند و گمان نمی کنم که وی این موضوع را برای سهم خواهی مطرح کند. اتفاقات چند ساعته در آن جلسه خبرگان را کسی جز پروردگار عالم اداره نمی کرد تا همه دل ها به سمت رهبری جدید گرایش یابد زیرا پیش از این در بین عامه مردم رهبری حضرت آقا مطرح نبوده است .

 

 باقی سخنان نیز مویدات آقایان از سوی امام نسبت به آیت الله خامنه ای بوده است. من یادم است که پس از آن در برخی نوشته ها دیدم که تعدادی از خبرنگارانی که خود را برای آشوب احتمالی و دعوای قدرت در ایران آماده می کردند با اتفاقات آن روز تاریخی بلیط های خود را پس دادند و در پشت این قضایا تاییدات الهی مشاهده می شود.

 

ما پس از آغاز زعامت مقام معظم رهبری شاهد هستیم که ایشان در اوایل دهه ۷۰ نسبت به خطرات تهاجم فرهنگی و سپس ناتوی فرهنگی در کشور هشدارهایی جدی می دهند که این با قضایای دولت سازندگی آغاز و در دولت دوم خرداد به اوج خود می رسد. این دوره و نظرات رهبر انقلاب را چگونه می بینید؟

به نظر من آنگونه که ثابت شده دوره سازندگی یکی از بهترین دوره های مدیریتی کشور است اما زمانی که توسعه اقتصادی سرلوحه سیاست های ما قرار می گیرد قطعا فرهنگ ما آسیب پذیر می شود. انتقادات مقام معظم رهبری هم در بخش فرهنگی است که با رشد اقتصادی و ساخت و ساز گسترده در عرصه اجتماعی؛ رفاه زدگی و اسراف و اختلاف طبقاتی به وجود می آید. یکی از آفت های این مدل توسعه همین مضرات است که رهبر انقلاب مواظب هستند که این آفات به حداقل برسد.

 

در ۲۹ بهمن سال گذشته رهبر انقلاب جمله ای فرمودند که بایستی بدان توجه کنیم ایشان فرمودند زمانی پس از جنگ فعالیتی اقتصادی را در کشور آغاز کردیم که دشمن را نسبت به این جمهوری اسلامی نگران کرد و نشان داد که اگر آنگونه به جلو می رفتیم کشور ما به یکی از قدرت های مهم افتصادی تبدیل می شد. لذا تمام تلاش های خودشان را برای توقف این روند انجام دادند.

 

مقصود رهبری انقلاب دوره سازندگی بود و این واقعیتی است که اگر درآمد خانواده ای افزایش یابد ممکن است آن خانواده به اسراف و تبذیر بیفتد و انتقادات رهبری نیز در این چارچوب بود. اما مسئله تهاجم فرهنگی در دوران دوم خرداد بسیار متفاوت است زیرا الگوی توسعه در دوران سازندگی توسعه اقتصادی بود اما در دوران اصلاحات توسعه سیاسی الگوی توسعه بود که در این زمان ما با اندیشه ها و نظریات های وارداتی غربی در قالب بازتولید جریان های روشنفکری روبرو هستیم و من معتقدم به جای روشنفکری غرب گرا باید نواندیشی اتفاق بیفتد.

 

اندیشه های روشنفکری غربی علی رغم اردوکشی در اردوگاه خود نتایج خوبی را هم در طرف مقابل اندیشه ای این جریان داشته است و ما در دوران دوم خرداد شاهدیم موسسات جدیدی با حضور متفکرینی جوان وارد عرصه می شوند که فضاهای فکری جدیدی را وارد اندیشه متفکرین می کند. انتقادات رهبر انقلاب هم در قالب تهاجم فرهنگی به این بخش از توسعه سیاسی بود که مبادا مبانی اندیشه ای کشور تغییر یابد. خود من هم معتقد نیستم که کلا غرب باطل و نجس است هرچند که برخی ها این نظر را دارند.

 

نظرتان درباره جناح های حاضر در دوران زعامت رهبری انقلاب چیست؟

در هر زمانی برخی اصطلاحات بازتولید می شوند که بار معنایی خاصی دارند. زمانی برخی خود را چپ و راست و سپس اصلاح طلب و اصولگرا معرفی کردند و من معتقدم امروزه اصوگرایی و اصلاح طلبی بار معنایی حق و باطل خود را از دست داده است و ممکن است در آینده ای نه چندان دور اصطلاحات جدیدی شکل بگیرد زیرا هم اصولگرایی و هم اصلاح طلبی خود یک ظرفیت است.

 

امروزه یک بخش خاص بنیادگرایی در قالب سنت گرایی و اخباری گری شکل گرفته است که راهکاری برای حل مشکلات نظام ندارند و بخش دیگری آمالشان غرب است و من نظر رهبر انقلاب را  در چارچوب راه سوم نواندیشی می بینم. واقعیت آن است که این نواندیشی می تواند اجتهاد کرده و انقلاب را به پیش ببرد و نه جریانات بنیادگرا و غرب گرا.

 

به مسئله نواندیشی رهبر انقلاب اشاره کردید در قضایای فقهی رویکرد باز اجتهادی رهبری را چگونه میی بینید؟

چون مقام معظم رهبری همانند حضرت امام(ره) از یک سو با مسائل حکومتی درگیر هستند و از سوی دیگر بنا به تسلط کامل ایشان به مبانی فقهی دقیق تر می توانند مسائل را مطرح کنند که می توان در این قضیه به مسئله موسیقی اشاره کرد. یا در مسئله بدحجابی ایشان این رفتار ناهنجار را یک ایراد محسوب می کنند و برخلاف برخوردی حداقلی ایشان نگاهی فرهنگی به قضیه دارند.

 

درباره برخورد رهبری با الفاظ طرح شده از سوی جناح سیاسی چه تحلیلی می توان داشت مثلا در دوران اصلاحات ایشان مردمسالاری دینی را در برابر مردمسالاری سکولار مطرح کردند و یا در قضیه توسعه ایشان کلمه پیشرفت را که بار معنایی خاصی دارد انتخاب کردند…

ایشان معتقدند اصطلاحات استفاده شده در عالم سیاست بایستی تعریف دقیق شود مثلا ایشان به رئیس جمهور محترم فرمودند تا واژه اعتدال را معنا کنند تا این اصطلاحات به طور دقیق تعریف شود. زمانی که رهبری متوجه می شوند که ممکن است از این الفاظ سوءاستفاده شود خوشان با پسوند و پیشوند آن کلمات را بسط می دهند مثلا در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یا در همان مردم سالاری دینی.

 

رهبر انقلاب در بیش از یک دهه اخیر نظریاتی همچون جنبش نرم افزاری نهضت تولید علم و یا علوم انسانی اسلامی را برای محققین و پژوهشگران ترسیم کردند. یکی از لوازم تحقق این مهم، کرسی های آزاد اندیشی است شما به عنوان فردی که سال ها سابقه حضور در دانشگاه ها و نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها را دارید میزان تحقق این مطالبه رهبر انقلاب را چگونه ارزیابی می کنید؟

از جهت کمیت کرسی آزاد اندیشی بهتر شده اما از جهت کیفیت برای ابراز آزادانه اندیشه بدون داشتن تبعاتی برای آن فرد هنوز این مسئله به طور کامل جا نیفتاده است. باید کسی که در کرسی یک سوال مطرح می کند اطمینان داشته باشد که می تواند آزادانه بدون داشتن تبعاتی اندیشه خود را در چارچوب هایی ارائه دهد.

 

ما با برخی از مراکز مشکل داریم که از بیرون به ما انتقاد می کنند که در کرسی آزاد اندیشی شما چرا فردی فلان سخن را گفته است خب کرسی آزاد اندیشی موضوعیتش همین سوال چالشی و جواب از سوی استاد قوی و آشنا به مبانی دینی است.

 

باتشکر فراوان از شما

خواهش می کنم من هم متشکرم

 

                                                                                                 مصاحبه: محمد یوسف رستمزاده

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *