در روزگاری که ۲ گفتمان سرمایه داری و مارکسیستی در جهان امپراطوری می کردند، امام خمینی(ره) با سخنان جدید و مهجور مانده خود که برگرفته از اسلام ناب محمدی(ص) می باشد حرف از عدالت و حکومت مستضعفین زدند. اندیشه ای که بعد از ایشان علی رغم تاکیدات و جهت دهی فکری رهبر معظم انقلاب مبنی بر جدی گرفتن بحث عدالت در حکومت اسلامی توسط قوای ۳ گانه باز هم مهجور مانده است و با رویکرد لیبرالیستی عده ای که نام و نشان«همراه امام بودن» را یدک می کشیدند باعث تحریف و سانسور گردید و این گفتمان بازهم در زمین ماند.
در میزگردی که با حضور روح الله متفکر آزاد عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز و روح الله رشیدی مسئول جبهه مطالعات فرهنگی انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی برگزار گردید، دو طرف ضمن بازخوانی سخنان امام و رهبری در این زمینه، عملکرد برخی از انقلابیون در این برهه از تاریخ را مورد واکاوی قرار دادند.
متن زیر گفتگوی صریح و صمیمی تبریزبیدار با این دو شخص است.
با عرض سلام خدمت حضرتعالی لطفا تعریف انقلاب اسلامی از عدالت را در ابتدا بفرمایید؟
متفکرآزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، ضمن تبریک سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر عموم مردم فهیم، نکته اول که برای ورود به بحث عرض میکنم این است که وقتی نسل ما که نسل بعد از انقلاب است امروز و در این مکان برای تحلیل جریان انقلاب و چالش ها و توفیقات آن برای بحث و بررسی نشسته ایم، این کار نشان می دهد که امام خمینی(ره) در گفتمان سازی موفق بوده اند.
آرمان های انقلاب اسلامی، آرمان مدنظر تمامی انبیا می باشد، لذا آرمان جریان خاص یا افراد خاص نیست، ممکن است افرادی اینگونه القا نمایند که مردم ایران به دلایل مختلف با شاه مخالفت کردند، هرچند سخن به گزافه نیست که رژیم پهلوی در شأن ملت ایران نبوده است اما ذات قضیه و اصل مطلب مهم تر از این است، همانطور که در دو قرن گذشته ما انقلاب های دیگری همچون انقلاب ناسیونالیستی و مارکسیستی در جهان را دیده بودیم ولی ایده های مطرح شده در آن انقلاب ها زمین تا آسمان با ایده های انقلاب اسلامی متفاوت است و دلیل آن این امر می باشد که ۳۵سال بعد از وقوع به جهان صادر می شود، رژیم شاه استبدادی و دست نشانده بود، در کودتای۲۸ مرداد انگلیس و آمریکا خودشان اعتراف می کنند که کار ما دخالت در امور ایران بوده است، تاراج منافع ملت کار دیگر رژیم شاه بوده است، ترویج بهاییت در سیستم حکومت ایران، تحقیر ملت با گفتمان حاکم با نظام سلطنتی همراه بود، این تحقیر خودش را در جریانات مختلف نشان می دهد وقتی که نخست وزیر این رژیم می گفت ما قادر به تهیه آفتابه لگن نیستیم ملت ایران تحقیر می شدند، مقابله با اسلام و اسلام خواهی مردم، تلاش برای تضعیف باورهای مردم که نماد آن کشف حجاب باشد و… همه این ها باعث می شود مردم منتظر منجی باشند، منجی که از دل اسلام ناب ظهور خواهد کرد، مردم به خاطر نان انقلاب نکردند، فروش نفت ایران در آخرین سال های سلطنت به دلیل فروش به جهان در جنگ اعراب و اسرائیل خزانه های ما را پرکرده بود، یا مثلا در دهه۶۰ که انواع اقسام فشارهای اقتصادی در بین مردم وجود داشت باید مردم بر می گشتند از مبانی اصلی انقلاب، اما این کار را نکردند.
این مباحث(مادی) حاشیه ای هستند که قابلیت پرداخت ندارند، اما شعار اصلی انقلاب که امام منادی آن بودند، تفکر ناب برای حاکمیت جهانی می باشد که بنده هم به آن معتقد هستم، امام(ره) می گفتند که ما قواعد بازی نظام سلطه را قبول نمی کنیم و اعتقادی به اومانیسم نداریم، ما اعتقادی به اینکه می گویند دین افیون ملت هاست نداریم، ما اعتقادی به ماتریالیسم نداریم، این یعنی تغییر قواعد بازی، لذا این حرف جدیدی در دنیاست که مطرح می گردد، این انقلاب به جهان می گوید اگر بحران خانواده، بحران عدالت و… دارید درمان همه این ها در اسلام ناب است.
400 سال بعد از رنسانس می گفتند که دین نمی تواند موثر واقع شود اما ملت ایران و امام خمینی معتقد بودند که دین می تواند دنیا را آباد کند چون تا قبل از این، دین در دست جهان نبوده است که بفهمند چگونه آباد می شود، اگر دینی نتواند دنیا را آباد کند که دین نیست، جریان سکولاریسم که توسط ترکیه در حال رشد است همان دینی است که به آن ها ضرر ندارد، امام معتقد بودند که دین می تواند دنیای تو را آباد کند و به نظر من تمام شعارهای ما از این دیدگاه خارج شده است یعنی آن دین که ناب است نفی سبیل دارد(استقلال)، آزادی دارد(قد تبین الرشد من الغی) و همه این ها نیازمند جمهوری اسلامی است که امام می گویند نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر، و مهمترین و یکی از محوری ترین ارکان این دین عدالت است(الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم) اگر در تامین عدالت موفق باشیم در سایر جنبه ها هم موفق خواهیم بود.
رشیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم سلام عرض می کنم خدمت شما و تشکر می کنم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید تا یکی از مهم ترین مسائلی که در امروز مورد غفلت واقع شده است را بیان نماییم.
در ابتدا به نظرم توضیحات آقای دکتر خوب و مفید و لازمه شروع طرح بحث بود، از لحاظ تاریخی من مقداری جلوتر می آیم و امروزی تر بحث را شروع می کنم، همین که امروز طرح بحث درباره عدالت می شود این نشان می دهد که عدالت به عنوان یکی از مفاهیم اصلی و ارزش ترین ارزش هایی که انقلاب اسلامی به دنبال آن بوده است، هرچند که شاید شیوه طرح سوال متفاوت بوده است اما همان طرح بحثی که می شود نشان دهنده اصالت بحث می باشد. اصلی ترین نکته ای که باید در اینگونه مباحث به وجود آید و این است که ما باید به حضرت امام توجه کنیم، ای کاش این بحث مطرح گردد که اندیشه امام در شرایط امروز در چه وضعیتی قرار دارد؟ بنده اعتقاد قلبی دارم که بزرگترین آسیبی که عدالت، مردم سالاری و هرآنچه که از مفاهیم انقلاب اسلامی محسوب می گردد را تهدید میکند به سانسور اندیشه های امام خمینی(ره) بر می گردد، یعنی سانسور اندیشه های امام امروز باعث می شود که عدالت از مسیر خود منحرف شود یا مردم سالاری طور دیگری تفسیر گردد، وقتی عدالت ازمسیر خود جدا شد یا مردم سالاری تاویل گردید مسلما هیچ مفهومی نخواهد توانست جای خود را پیدا کند و به نظر من نباید این ها را از هم جدا کرد، یعنی نباید گفت فصل عدالت یا فصل مردم سالاری چون وقتی از عدالت حرف میزنی به تبع آن مردم سالاری هم به دنبالش خواهد آمد. یعنی یک وجه عدالت سیاسی یا عدالت اجتماعی مردم سالاری است، آتش بیاران معرکه سانسور و تحریف اندیشه و شخصیت حضرت امام، نه جریان شبه روشنفکری و نه ضد انقلاب بلکه انقلابی نماهایی هستند که دچار استحاله شده اند و می خواهند که انقلاب هم به تبع آنان استحاله پیدا کند و انقلاب با وضعیت آنان تفسیر گردد. بزرگترین خطا و ظلمی که به انقلاب می شود دوگانه سازی بین انقلاب و مردم است، یعنی مفاهیمی مانند انقلابی و مردمی تبدیل به دوگانه “این و آن” شده اند و ابزار تقلیل گرایی. تقابل انقلاب و مردم است حتی در عرصه سینما و هنر هم این اتفاق می افتد. وقتی که دوگانه اخراجی های ۳ و جدایی نادر از سیمین مطرح می گردد در واقع دارند دو گانه فیلم انقلابی و مردمی را مطرح می کنند، باید دقت کنید که انحراف از مبدا چگونه شکل می گیرد.
در منشور فکری حضرت امام هرجایی که جای انقلاب و مردم را با هم عوض کنیم در معنی و مفهوم جمله تفاوتی ایجاد نمی گردد و منافع و هدف و… در این دو یکسان است، مردم یعنی انقلاب. حال در قرائت و تفسیر برخی ها از اندیشه های امام، اسم امام هست ولی رسمش نیست، اسم انقلاب هست ولی رسمش نیست. در جمهوری اسلامی جمهوریت تاکتیک نیست بلکه اصل است.
امام اعتقاد قلبی داشتند که ضمانت حفظ اسلام مردم مسلمان است. دوگانه مردم و انقلاب باعث خدشه دارشدن عدالت شده است. هرگاه مردم و انقلاب با هم بودند مخالفان انقلاب اصلا حیاتی نداشته اند نمونه بارز آن دهه ۶۰ و فضای سهمگین آن است که نجات دهنده انقلاب همین همراهی دقیق مردم بوده اند. دوگانه سازی را ۲ طیف به پیش می رانند و مشروعیت می دهند: طیف تابلو دار ضد انقلاب از خارج نشین تا داخل مملکت با غلظت پایین تر که همچنان می خواهند سر به تن جمهوری اسلامی نباشد و طیف متظاهر به انقلابی گری با ریش و پشم حزب اللهی گری ولی سیاسی کار و تاجر سیاسی که هم انقلاب را به جابجایی صرف قدرت و هم مردم را به عنوان سیاهی لشکر تقلیل می دهند. در نگاه این طیف مردم ولی نعمتان انقلاب نیستند بلکه سیاهی لشکر من برای پرتاب به سوی قدرت هستند. به نظرم امام در حال تحریف هستند اینکه رهبری انقلاب در هر جایی که ممکن است منابع سخنان خود را به حضرت امام ارجاع می دهند، این امر هدفدار است برای جلوگیری از تحریف اندیشه های امام.
در سالگرد سیمای اسلام ناب، رهبری بر روی تبیین مرام و اندیشه امام سرمایه گذاری کردند و باید به این سمت رفت که امام از سانسور نجات پیداکند. این که رسانه های معاند در حال تطهیر رژیم پهلوی هستند مسلما فضای آن شکل گرفته است و این خیلی بی رسوایی است که سیستمی که لجن و بوی تعفن آن سراسر مملکت را فراگرفته را بخواهیم تطهیر کنیم. باید روزنه های امید به تطهیر را پیدا کرد که از فاصله گرفتن با اندیشه های امام شکل می گیرد.
این که می گویید تحریف اندیشه های امام شکل گرفته می توانید چند مثال برای این تحریف ها و سانسور ها بزنید ؟
رشیدی: فعلا کافیست به سال ۶۷ اکتفا کنیم و پیام های متعدد ایشان را در سال آخر عمر شریفشان بازخوانی کنیم.
فقط در این سخن تامل کنیم که امام بر واژه پابرهنگان آن قدر اهمیت می دهند که آواری باشد بر روی سر کسانی که می خواهند مقابل این واژه مقاومت کنند. دقت کنید به این بیانی که یکی از خواص می گوید: «عده ای فکر می کنند اگر امام گفته اند “پابرهنگان”، یعنی ما باید روز به روز پابرهنگان جامعه را افزایش دهیم». تحریف در روز روشن اندیشه امام به این سخن می گویند که کسانی که خودشان را یگانه مفسرین اندیشه های امام می دانند، این گونه برداشت هایی از ایشان ارائه دهند. دلیل به حاشیه کشیده شدن عدالت همین تحریف هاست. خودش می داند که مراد حضرت امام پابرهنگان است نه پا برهنگی، خودش می فهمد این حرف ها را اما بازهم چنین تحریفی را انجام می دهد.
نقش سازمان ها و ادارات مسئول را در جلوگیری از تحریف اندیشه های امام چگونه می بینید؟
متفکرآزاد: اولا آقای رشیدی از زاویه خوبی به مطلب نگاه کردند. واقعیت این است که بهترین راه نابودی یک جریان این است که مبدع آن جریان را نابود کنی، قطعا نمی توانند شخص امام خمینی را نابود کنند اما به سراغ مفسرین اندیشه های وی می روند تا با تقلیل و سانسور اندیشه های ایشان به این کار رو بیاورند. اجازه بدهید در تکمیل سخنان آقای رشیدی از زاویه دیگری به مطلب بپردازم. واقعیت این است که در بین خود انقلابیون تفکراتی که در جامعه به عنوان راس هرم جمهوری اسلامی اجرایی شده و رهبری بی نقص ترین مدیریت را در عالم به ظهور رسانده اند، تقریبا اگر کسی حب و بغض نداشته باشد انطباق اندیشه های وی را با حضرت علی(ع) و امام خمینی(ره) می تواند مشاهده نماید. شاید یکی از مصادیق این قضایا موضع گیری های رهبری در مواقعی است که کسی فکرش را نمی کند مثالش حمایت ایشان از تمام دولت ها می باشد اما در جاهایی که انحرافات ریشه پیدا می کند آقا شخصا ورود پیدا می کنند به عنوان مثال بحث فرهنگ در دولت اخیر و یا اینکه مذاکرات هسته ای که ایشان حمایت های لازم را انجام می دهند اما در مواقع ضروری هشدارها و تذکرات خودشان را اعمال می نمایند. یعنی حکمت آمیز بودن این اندیشه، مثلا در مورد داعش که به وجود آمده منش رهبری در مقابل داعش، منش امیرالمومنین در مقابل نهروانیان بود، یعنی رهبری تا آخرین دقایق به این اشاره می کند که دشمن اصلی را فراموش نکنید. دوگانه ای که آقای رشیدی فرمودند باید عرض کنم که بین افکار عمومی و مردم نیست هرچند عده ای تلاش برای ایجاد این دوگانگی می کنند اما خوشبختانه نتوانسته اند این دوگانگی را ایجاد نمایند در بین مردم.
آقا که می گویند من یک انقلابی ام این یک مفهوم دارد که انقلاب شور محور نیست بلکه شعور محور است. اگر امام مخالف رفاه طلبی و تجمل گرایی و جداشدن از بطن جامعه هستند به این نتیجه می رسیم که جریانی بعد از امام به خودش اجازه داد تا انقلاب را آرام آرام به سمت وسویی ببرند که خودشان می خواهند، آن ها چون در ابتدا با سایر تفکرات آشنا نبوده اند وقتی بعد از مدتی با افکار سایر اندیشه ها آشنا می شوند سریع می گویند این حرف ها درست است و در نتیجه مدعی می شوند که ما لیبرال مسلمان هستیم، نتیجه حرکتشان هم به اسلام سکولار و استحاله انقلاب ختم می شود و می گویند دشمن تراشی نکنید، تعارض آن را در تفاوت در تعریف توسعه مشاهده می کنیم، رهبری تا می بینند تفاوت در تعریف توسعه هست وارد عمل می شوند نمونه بارزش چرخ دنده های توسعه که مردم را له می کند. وقتی می گوییم رهبری منبعث از اسلام ناب سخن می گویند و معتقدند که ما حق نداریم آحاد مردم را به فشار بیندازم به نام توسعه، وقتی این سخن را می گویی عده ای قطعا ناراحت خواهند شد، لذا این جریان انحراف، به زعم بنده باعث حرکت انقلاب به سمت و سوی دیگر خواهد بود.
در کنار بحث شما که معتقدید تحریف و سانسور امام صورت گرفته است، طرف مقابل هم معتقد به تحریف امام توسط جریان مقابل می باشد، نظرتان چیست؟
متفکرآزاد: همینکه آنان هم معتقد به محور بودن اندیشه امام هستند بحث خوبی است و نشان می دهد اندیشه امام برای جامعه ما هنوز هم یک اصل است. اما جواب سوالتان نگاه به شاخص هاست نه بیت امام، باید دید چه کسانی وارد انحراف از اندیشه ها و شاخص های امام شده اند.
رشیدی: من با آن ها موافقم، اگر بحث آن ها از طرف مقابل، همان جریان راست سنتی می باشد باید بگویم که بله، درست است. دغدغه من اتفاقا به جریان این طرف است نه اصلاح طلبان، حرف ما هم به جریان راست سنتی همین است. همان بلایی که جریان اصلاح طلب با تحریفات اندیشه امام بر سر ایشان آوردند اتفاقا همان بلا را راست سنتی نیز به وجود آورده اند و این تقلیل گرایی که گفتم همه این جریانات را شامل می شود، جریان اصیل اندیشه های امام را حتی به عنوان جریان سوم هم قبول نمی کنند. چه کسی گفته جبهه اصیل انقلاب راست سنتی می باشد؟ تلاش برای پوشاندن پوستین انقلابی گری در تن سرمایه داری شاخصه اصلی همان جریان است که لباس انقلابی را برای پیش بردن کارهایشان استفاده میکنند. مطلب اخیر بنده که رسانه ها به آن پرداخت نمودند، کامنت یکی از آن ها برایم جالب بود، نوشته بودند که پدر من هم جانباز است و انقلاب هم برای شما فقط نیست و ما سوار این ماشین ها می شویم، در مقابلش باید گفت شما درست می گویید که فرزند جانباز هستید اما هیچ تناقضی برای این ها ندارید و این وقتی به عمل تبدیل می شود به جداسازی مردم از انقلاب مشروعیت می بخشد، جشن هایی که پایگاه های بسیج می گذارند تفاوتی با جشن هایی که سرمایه گذاران می گذارد ندارد، در همه جشن ها شیرینی و بادکنک و … است و متاسفانه بر می تابند تقلیل انقلابی گری را، از فرط تکرار، سخنان امام تبدیل به دکور حزب اللهی ها شده است ولی چه کسی به مغز پیام دقت می کند، وقتی ما نمی توانیم با مردم دیالوگ کنیم، به مردم نمی گویند نفهم شده اند بلکه تو با آن ها فاصله ایجاد کرده ای که امروز مبانی اولیه انقلاب را نمی توانی انتقال دهی و در این هنگام متعجبانه به تو نگاه می کنند، تو از عدالت حرف میزنی ولی نمی فهمند چون طور دیگری حرف میزنی، امام می گویند:” ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست و آن ها که تصور می کنند مبازره در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه اند. و آن هایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند، آب در هاونگ می کوبند. بحث مبارزه و رفاه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند، و تتها آن هایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند”. معنی این حرف این نیست که امام می خواست همیشه طرفدارانش بدبخت و بیچاره باشند، مزه رفاه و تجمل وقتی زبرزبان آقایان رفت رهبرانقلاب تنها می ماند، ادبیات رهبر انقلاب مهجور می ماند، فهم نمی کنند مسئولان، رهبرانقلاب در جمع مسئولین مجبور می شوند از ابتدایی ترین حرف ها سخن بگویند، چون مسئولی که از صدقه سر جمهوری اسلامی، تازه به مسئولیت و مدیریت رسیده و فکر می کند که چیزی شبیه ارباب زادگان باید زندگی کند فاصله ایجاد کرده است بین مسئول انقلابی و مردم، وقتی به شهردار یک شهر وظیفه ایجاد می شود که ۲۵۰ میلیون به اتومبیلش خرج کند دیگر این بحث مبارزه با رفاه طلبی برایش معنا پیدا نمی کند، ای مسئول عزیز، ای شهردار، فرماندار، استاندار این کارهای شما با جمله” و تتها آن هایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند” جمع نشدنی است، این مسئولینی که امروز اعتبار به دست آورده اند از صدقه سر امام است، امام بود که این ها را اززندان و حلبی آبادها آزاد کرد، دائما در حال تبدیل سرمایه هستند، امام معتقد است ” فقرا و متدینین بی بضاعت گردانندگان واقعی انقلاب هستند” مسئولین محترم واژه مستضعف را از ادبیات امام حذف کرده اند دلیل آن هم این می باشد که در مقابل واژه مستضعف واژه مستکبر قرار دارد که اگر مستکبر را پیدا کنی می گویند تنش زایی می کنی. امام در ادامه می گویند:”
مسئولین ایران انقلابی باید بدانند که عده ای از خدا بی خبر برای از بین بردن انقلاب، هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فورا او را کمونیست و التقاطی می خوانند. از این اتهامات نباید ترسید، باید خدا را در نظر داشت و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. آمریکا و استکبار در تمامی زمینه ها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند. در حوزه ها و دانشگاه ها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده ام، اینان با تزویرشان از درون، محتوای انقلاب و اسلام را نابود می کنند، اینها با قیافه های حق به جانب و طرفدار دین و ولایت، همه را بی دین معرفی می کنند، باید از شر اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانی دیگر که بدون استثنا به هر چه روحانی و عالم است حمله می کنند و اسلام آنها را اسلام آمریکایی معرفی می نمایند، راهی بس خطرناک را می پویند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی منتهی می شود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.”
همین کارها را هم انجام دادند، به هرکسی که به فکر کمک به فقرا بود گفتند این ها کارهای سوسیالیستی است.
۲بزرگوار در سخنانشان بیشتر از واژه انحراف و تحریف و سانسور استفاده کردند در حالی که آنان معتقدند در مقابل دیدگاه های سنت گرایان و متجددین، دیدگاه نگاه اصلاح طلبانه به دین وجود دارد که لازمه امروز است، نظر شما دراین باره چیست؟
متفکرآزاد: در تکمیل فرمایشات آقای رشیدی باید بگوبم که آرایش سیاسی جامعه خیلی سیال است چراکه در زمان های متعدد ظرف سخنان متعدد را برای خودشان مناسب می بینند و متفاوت حرف می زنند، همان هایی که در سال۷۶یکدیگر را می زدند الان در یک جبهه هستند و این به معنای تغییر با بادها نیست بلکه گفتمان رایج اجازه بیان کردن تفکر خودش را در برخی از زمان ها نمی دهد اما در زمانی دیگر او به خودش جرأت می دهد که این سخنان متفاوت را بزند. معیار داریم، جریانات مختلف با معیار خط ولایت باید باشند و از آن ها اگر جداشدند سخنانشان متفاوت خواهد بود.
اما در رابطه با سؤالتان باید بگویم که اخیرا رهبری دررابطه با نفی پلورالیسم سخن گفتند، در حالی که ایشان عموما به اینگونه از مباحث ورود پیدا نمی کنند. ادبیات شرق و ایران مؤلف محور است در حالیکه ادبیات غرب مفسر محور است و می گوید کاری به سخنان مؤلف ندارم بلکه تفسیر من مهم است، کلام امام بارشی از مفاهیم عمیق است و برای فرار از این مفاهیم همین تفسیرهای گوناگون است که از بیانات ایشان می شود و جواب آن این است که امام هنگام سخنرانی با ترجمان کلام وحی سخن می گویند و از عمق وجودشان حرف می زنند، امام برای آیندگان حرف می زنند، وصیت نامه ایشان برای زمان حال نبوده بلکه برای آینده بعد از ایشان است، اتفاقا می گویند برای نسل های مسلسل می گویم، امام خط رهایی بخش برای تاریخ می گذارند، چه می شود که ادبیات امام به زمان و مکان خاصی بر می گردد اما گفتمان رنسانس به تاریخ و مکان خاصی باز نمی گردد؟ نکته بعدی این است که چه چیزی از زمان امام تا امروز عوض شده است که گفتمان امام هم عوض شود؟ دشمن عوض شده؟دوست عوض شده؟نوع اداره مملکت تغییر پیدا کرده؟ لذا می خواهم بگویم که همه این ها برای فرار از خط امام است، همان طور که گفتند این حرف ها را، اخیرا آقای سحر خیز که گفتند اصلاح طلبان در همان زمان هم اعتقادی به امام نداشتند این سخن خیلی چیزها را نشان می دهد.
رشیدی: ما از مسائلی حرف می زنیم که از محکمات فکری امام می باشد. مگر در محکمات قرآن حرمت مسکر تغییر پیدا می کند؟ قطعا نه، منتها بقیه قسمت ها را به اجتهاد واگذار می کنند که جرمش چه است و فلان.
ثوابت ومحکمات اندیشه امام در هرمکان و زمانی یکسان است و در دوره های مختلف تکرار شده اند واین ها را باید بیان کرد تا جلوگیری نمود از تحریف اندیشه های وی، محکمات فکری امام لایتغیر است، معقول نیست که همه افکار یک نفر را با اجتهاد نتیجه گیری کرد، بله درست است که برخی از کارهای امام در یک زمان اتفافق افتاده که مثلا با امام شام خوردید یا … مگر امام در وصیت نامه شان آورده اند که یادتان باشد از آقای فلانی هم مراقبت کنید؟ ولی بیان می کنند که جنگ ما جنگ فقر و غنا است و این جنگ تازه شروع شده است، امام برای کسانی که می گفتند جنگ تمام شد گفتند که جنگ آغاز شد، اگر این حرف را وارد مونتاژ سیاسی کنیم که مملکت تنش زایی نمی خواهد یا نیاز به آرامش دارد آنگاه اندیشه امام تغییر می کند، ستون های اندیشه امام قطعا لایتغیر است اما سایر مسائل تغییر پذیر هستند. رهبری نیز در چهره اسلام ناب محمدی می گویند:” در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بیبندوباری و بیتفاوتی؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بیحالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتی و بیخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهی دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدی (ص)، جایگزین اسلام امریکایی گردید”.
بالاخره اندیشه امام برای به پیش راندن انقلاب به وجود آمد اما مدیران و سیاستمداران که از بدنه پوستین انقلاب هستند بعضا تجمل گرا و سرمایده داران هستند،وقتی می گوییم که مسئولین مشکل دارند و نظام پاک است، این شبهه به وجود می اید که مگر مسئولین جدای از نظام هستند؟ و سؤال دوم این می باشدکه در افکار عمومی این شبهه وجود دارد که قسمت عمده مسئولین عدالت را نمی فهمند و برضد آن نیز عمل می کنند، راهکار چیست؟
متفکرآزاد: واقعیت این می باشد که سخن از منظر نقادانه درست است، بالاخره نظام اگر موفق باشد باید مدیرانش هم لایق آن باشند، نظام جدای از ملت تعریف نمی گردد، شاهد این ادعا هم این است که هر وقت خطری احساس می شود ملت نجات می دهد نظام را، لذا باید ماهیت نظام را وصل به مردم دانست، اگر امام گفتند مجلس در رأس امور است به خاطر این می باشد که نظام متعلق به مردم است و نمایندگان از طرف مردم انتخاب می گردند و این نمایندگان اجازه تخلف مدیران را نمی دهند.
تماما تقصیرها را به گردن اشتباه کنندگان نیندازیم، باید پرسید که چه کسانی به این ها اجازه تخلف می دهند؟ مجلس اگر عصاره فضائل ملت باشد ما شاهد این اوضاع نمی شویم، به مجلس ششم نگاه کنید تا بدانید که انحرافات از کجا شکل گرفت و چه مشکلاتی در سطح کشور به وجود آورد، در سایر مجالس هم مشکلات دیگری همچون یکشنبه سیاه داریم، واقعیت این است که مدیران در طراز نظام نیستند، یکی از مزیت های نظام این است که شاخص دارد و تعریف شده است، نظام با مدیر شناخته نمی شود بلکه با اصولش معرفی می گردد.
هرچند به نظرم نباید سیاه نمایی کرد، چون موضوع انتقادی است ما درباره نقدهای موجود حرف می زنیم، دستاوردهای انقلاب اسلامی قابلیت دفاع دارد و افتخار آمیز است حتی در حوزه عدالت قابل دفاع می باشد.
رشیدی: من هم باید تذکر دهم که ما نقد انقلاب نمی کنیم بلکه نقد با انقلاب می کنیم، اگر نقدی می کنیم در مقام مقایسه با خودش است نه این و آن، تقلیل انقلاب یعنی اینکه مسئولی بگوید آقای اوباما شما نتوانستید مردم را بیمه کنید ولی ما بیمه کردیم، اصلا حرف انقلاب و آمریکا بر سر این مباحث نیست، خیلی ها می خواهند ما را به سمت نقد انقلاب ببرند اما باید دقت کرد و دچار این اشتباه نشد، وقتی اجازه وجود نقد انقلابی را ندهی آن وقت است که امثال مخملباف نقد می کنند و می شود سیاه نمایی، ولی من می گویم متر و اصول امام و رهبری این می باشد که گفته اند، حالا شما مسئول فلان سازمان چه می گویید؟ آرزوی دشمنان جدا کردن مردم از مسئولان است، جدا کردن یعنی این که امروز به فلان نماینده مجلس دسترسی نداری و فرا که نوبت انتخابات است او به دنبال توست، این نگاه مصرف گرایانه به مردم است که باید عوض شود، نمونه بارز آن سخن یکی از مسئولین مملکت است که به دانشجویان می گوید به شما ربطی ندارد که ما چه کسی را می بخشیم و چه کسی را نمی بخشیم، این همان نگاه کاستی طبقه ای و دوگانه است که اجازه سئوال به دانشجو نمی دهد چه برسد به توده مردم، ما نباید انقلاب را سیاه مطلق ببینیم ، انفعال نیروهای انقلاب در مبارزه با عدالت بزرگترین خطر به نظام است.
من روابطم را به ارتباط با فلان عضو شورا ترجیح می دهم تا اینکه اعتراض به کارتن خوابی حاشیه نشینان تبریز داشته باشم، روابطم را با فلان مسئول ترجیح می دهم که اعتراضی به کم کاری بسیج دانشجویی دانشگاه ها نکنم، این خودش وجهی از رفاه طلبی است، امروز از روحانیت در تبریز صدایی در مقابل مشکلات بلند نمی شود، اگر فسادی در برخی مراکز باشد در غیاب مردم است و این که عده ای اجازه ورود مردم به حوزه مسئولیتشان را نمی دهند فسادها ایجاد می گردد، بسیج به چیزی مشغول است؟ حزب الله به چه چیزی مشغول است؟ مطالبه رهبری این است که فسادها و مشکلات را بگویید تا مسئولین امر صدای شما را بشنوند.
متفکرآزاد: من هم باید تاکید کنم که جنبش دانشجویی یعنی حفاظت از آرمان های انقلاب با مؤلفه های مشخص، جنبش دانشجویی نباید چشم و گوش بسته باشد.
رشیدی: بسیج دانشجویی و بسیج طلبه که در پیام امام آمده است متضمن انقلاب بعد از جنگ است، شما به مراسمات دهه فجر امسال نگاه کنید، دهه فجر ما دهه فجر ۸هزار بنر است، دهه فجر ۲۰۰هزار پوستر است، دهه فجر مسابقه آشپزی است، نه دهه فجر امام، واقعا به فکر بزرگداشت دهه فجر هستید ارزش های انقلاب را برجسته کنید نه اینکه همه جا را پر از پوستر کنید و خبری از ارزش های انقلاب نباشد، با این کارها فساد و فقر ایجاد می گردد، همه مصلحت اندیش شده اند، انقلابی گری کجاست؟
متفکرآزاد: طرف هرکاری می کند و اگر انتقاد کنی می گوید من دست راست امام بودم، من همرزم شهید باکری بودم، آن فردی که مدیریتش کوچکترین سنخیتی با شهدا و ارزش های آنان ندارد، یادداشتی از شهدا می نویسد و همه چاپ می کنند، او هم می داند که صدای منتقدان را با همان کارها خفه می کند، خیلی هوشمندانه مخالفت با هرگونه جریان را دعوای سیاسی می کنند و می گویند افراد معلوم الحال هستند که قصد تخریب ما را دارند، باید دقت کرد که مردم انقلاب را ایجاد کرده و حفظ کرده اند و امروز هم در صحنه هستند.
یکی از نقاطی که باید دقت کرد رویش های جدید است که باید به آن پرداخت شود، ما آرمان های اوایل انقلاب را در افرادی می بینیم که امام را ندیده اند و شعارزده نیستند بلکه باسواد و با منطق هستند، یکی از رسالات ما ورود به حوزه رویش هاست که باید شتاب بیشتری پیدا کند، اگر به نقطه ای رسیدیم که من در مقابل نظام اسلامی به این نتیجه رسیدم که با ازخودگذشتگی من نظام می ماند و این کار را انجام دهم، نظام پابرجا خواهد بود، همان نقطه مکان طلایی انقلاب است، باید در این کارها گفتمان سازی شود، هرچند عده ای به آن نقطه طلایی رسیده اند، به نظرم اخلاص وجود داشته باشد همه مشکلات نابود می شود، خروج از اخلاص اولین قدم انحرافات و بی عدالتی هاست.
ممنونیم از ۲ بزرگواری که وقت خودشان را در اختیار تبریزبیدار قرار دادند.
متفکرآزاد: ماهم از شما سپاسگذاریم.
رشیدی: امیدوارم این مباحث بیشتر از این در دانشگاه ها و کرسی های آزاد اندیشی مطرح گردد تا مردم و دانشجویان با افکار امام بیش از این آشنا گردند و از تحریف اندیشه های ایشان جلوگیری شود.