دکتر وحید شقاقی شهری/ اقتصاد دان و عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم اقتصادی؛
چرا دولتها ابتدا معتقدند تحریمها در اقتصاد ایران تأثیر ندارد؛ ولی چند ماه بعد وقتی روی کار میآیند، تغییر میکنند و میگویند تحریمها مقصر نابسامانی ایران هستند؟برای پاسخ به این سؤال لازم است نکاتی را یادآور شوم. واقعیت این است که بعد از جنگ اعراب و اسرائیل، قیمت نفت ۱ دلاری ۷ دلار و در مرحلهی بعد ۱۳ دلار شد. بدین ترتیب پول سرشاری وارد اقتصاد ما شد؛ درحالیکه ظرفیت اقتصاد ما پاسخگوی این نقدینگی عظیم نبود. مردم متقاضی کالا شدند؛ اما کالا وجود نداشت و دولت به سمت واردات کالا رفت. تاریخ به ما میگوید حتی ظرفیت حملونقل اقتصادی ایران هم پاسخگوی واردات سرشار نبود و بسیاری از کالاها فاسد شدند. حاصل به هم خوردن بازار عرضه و تقاضا، تورم ۲۵ درصدی شد؛ درحالیکه قبل از سال ۵۰، تورم کمتر از ۵ درصد بود. شبیه این است که فشارخون نرمال کسی ۱۲ باشد و یکدفعه بدن با فشارخون ۲۰ مواجه شود. طبیعی است که کل سیستم به هم میریزد؛ همانطور که پارادایم اقتصادی ما هم به هم ریخت.
تورم از سال ۱۳۵۲ و ۵۳ شروع شد و در سال ۵۶ به ۲۵ درصد رسید. در اقتصاد ایران، تورم از این نقطه آغاز شد و نتوانستیم آن را بهخوبی ریشهیابی کنیم. اگر بدن با فشارخون بالا مواجه شود و نتواند پایین بیاید، به این فشارخون عادت میکند.
یادم هست که یکی از استادان دانشگاه هاروارد در سال ۱۳۵۰ یک گزارش از نظام اداری ایران تهیه کرد. با گذشت ۴۰ سال از آن زمان، نظام اداری ما هنوز همان مشکلات را دارد. اقتصاد ما تحت تأثیر چند حوزه قرار گرفته است: مشکلات درونی اقتصاد و نظام اداری مؤثر بر اقتصاد و دیگری حوزهی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما. اگر خود اقتصاد را تحلیل کنید، میبینید که تورم در اقتصاد شروع میشود. در پارادایم اقتصاد ما، اصلاحات ساختاری انجام نشد، ما مدام درگیر آن شدیم و ادامه پیدا کرد. به نظرم، ریشهی مشکلات اقتصادی ما این است که نیازمند تغییر اساسی بر نگرش اقتصادی هستیم.
دولتها در هر نظام اقتصادی و سیاسی بعد از چهار سال باید از مردم رأی بگیرند و به همین دلیل، شعارهای اقتصادی میدهند؛ اما وقتی وارد کار میشود، میبیند که همهچیز از ریشه ایراد دارد، بهعنوان مثال، نظام بانکی ما واقعاً چقدر از تحریمها تأثیر پذیرفته است؟ نظام بانکی ما بنا به ساختار نامناسب اقتصاد ما و ساختار معیوب نظام بانکی در ایران و در همه جای دنیا، با مشکلاتی مواجه بوده که اساسش حضور در بازار غیر مولد و سوداگری است. مثلاً در آمریکا در عین اینکه ادعا میکنند نظام بانکی کارآمدی دارند، ریشهی مشکلات در بحران مالی سال ۲۰۰۸ ولنگاری نظام بانکی بود. در واقع، بدون حساب وام داده، مردم را بدهکار کرده و با ریزش اقتصاد با مشکل مواجه شده است.
آمریکا مجبور شد ۸۰۰ میلیون دلار از پول مردم را (مالیاتی را که از مردم میگرفت تا برای خودشان خرج کند) به دلیل بیحساب بودن نظام بانکی تحت عنوان «طرح نجات» به سیستم بانکی تزریق کند تا بتواند آن ولنگاری را جبران کند. در همان زمان، وزیر کار دولت آقای کلینتون، کتاب پس از شوک را منتشر کرد (که به فارسی هم ترجمه شد). وی در این کتاب میگوید در زمان بحران مالی، سودهای مسئولان و مدیران بانکی چندبرابر شد و شاید بتوان گفت خود سیستم بانکی و مدیریتش هیچگونه تأثیر منفی از این بحران ندید؛ اما مردم آمریکا و مردم سراسر دنیا زیر بار مالی آن قرار گرفتند. بهعنوان مثال، آمار منتشرشده نشان میدهد که به دلیل این بحران، در کشور چین ۳۰ میلیون نفر بیکار شدند. حال، فرض کنید تحریمها برداشته شود. آیا نظام بانکی اصلاح خواهد شد؟
وقتی از بیرون گود نگاه میکنم، اولاً داخل میدان نیستم تا عمق مشکلات را شناسایی کنم. دوم اینکه مردم ما صبوری لازم را ندارند و شاید ذات انسانها همین است که منتظرند فرد یا دولتی سر کار بیاید و تورم را بهسرعت کنترل کند و بیکاری را برطرف کند. واقعیت این است که اگر کار به این راحتی بود، خیلی از کشورهای دنیا مشکل نداشتند. مثلاً یونان تحریم نیست و با همهجا ارتباط دارد؛ ولی ورشکسته است و مجبور است جزایرش را بفروشد تا بدهیهایش را پرداخت کند. خالص بدهی این کشور ۱۲۰ درصد تولید است.
همچنین ایتالیا و کشورهای آمریکای لاتین با دنیا مشکلی ندارند اما آنها هم گرفتارند. خالص بدهی پرتغال ۸۰ درصد تولید است. در جنبش والاستریت که در خود آمریکا اتفاق افتاد، مردم در تظاهرات روی پلاکاردها نوشته بودند طمع ممنوع. آقای استیگلیتز اقتصاددان برجسته غربی،در کتاب خود به نام سقوط آزاد نوشته است که دوسوم مردم آمریکا با این جنبش موافق بودند. به عبارتی، نهادهای اقتصادی دو، سه مفهوم را در دنیا رواج میدهند مثل طمعورزی و نابرابری. در اجلاس داووس ۷۰۰ نفر ابرمرد دنیا جمع میشوند و امسال بحث آنها دربارهی نابرابری و شکاف بیش از اندازه بود. بنابراین، مشکلات در داخل کشور ربط چندانی به تحریمها ندارد. البته نمیخواهیم بگوییم که تحریمها اصلاً تأثیرگذار نبود. طبیعی است که اگر شما در مسیری حرکت میکنید، هرچند که این مسیر اشتباه باشد، هر مانعی حرکت شما را بیشتر مختل میکند.
ولی به یاد داشته باشید که تحریمها از سال ۸۵-۸۶ شروع شد و سال ۸۹-۹۰ به اوج خود رسید. در دولتهای قبلی، ما بالاترین نرخ تورم را در طول تاریخ اقتصاد در سال ۱۳۷۴ داشتیم که ۵۰ درصد بود. بهعلاوه، بهجز سال ۶۳-۶۴ و سال ۶۹ که شرایط خاصی داشتیم، همیشه تورم کشور ما دورقمی بود و بیکاری وجود داشت. در واقع، مشکلات مردم همین بود که امروز هست.
آیا لغو تحریمها تمام مشکلات اقتصادی را حل میکند؟
اگر از فردا تحریمهای خارجی لغو شود چه اتفاقی در اقتصاد ایران رخ خواهد داد؟ آیا تمام مشکلات اقتصادی حل خواهد شد؟ در این صورت، یک شوک مثبت به اقتصاد وارد میشود و تا مدتی این انتظارات مثبت و خوب اوضاع را آرام نگه میدارد؛ اما چون مشکلات ما نهادی و ساختاری است، باز سر جای اول خودمان برمیگردیم. ممکن است این برگشت ۳ ماه یا حتی یک سال طول بکشد؛ اما دوباره برمیگردیم. مثلاً مشکلات بازار سرمایه، ربطی به تحریم ندارد؛ چون اساس اقتصاد ما مبتنی بر سوداگری شکل گرفته است.
در نظام بانکی در سال ۹۱-۹۲ و اوج تحریم اقتصادی، شاخص بازار سرمایه بالا میرفت؛ چون اساس بنگاههایی که زیربنای بازار سرمایهی ما بودند و صورتهای مالی مبتنی بر شفافیت نبود بلکه مبتنی بر بدهبستان بازار سوداگری بود. الآن هم نهادهای اقتصادی وام گرفته شده از اساس نظام اقتصاد لیبرالی هستند و خود آن نهادها در همان کشورها به مشکل برخوردهاند. در آمریکا هم علیه بازار سرمایه و علیه نظامهای بانکی شورش شد. آنها که اقتصاددانهای بنام و جایزهی نوبل اقتصاد دارند، چرا در نظام بانکی و بازار سرمایه مشکل دارند؟ چرا در آنجا اعتماد مردم نسبت به تیمهای اقتصاد دولتها پایین آمده است؟
شهر بیت روید چهارمین شهر صنعتی دنیا و آمریکا بود که در سال ۲۰۱۳، ۱۸ میلیارد دلار بدهی بالا آورد و شهردارش به دادگاه اعلام ورشکستگی کرد. ۲. ۵ میلیون نفر آنجا ساکن بودند که ۱. ۵ میلیون نفر آنجا را خالی کردند و به همین دلیل، شهر ارواح نامگذاری شد. پس مشکلات اقتصادی دنیا فراتر از تحریمهاست.
این نوع نظام اقتصادی که در دنیا نهادینهشده است، چند ایراد اساسی دارد. اول اینکه دو سه مفهوم را به دنیا میدهد که یکی از آنها ربوی بودن این سیستم است. بانک مرکزی آمریکا که خودش هم یک بانک خصوصی است، بدون پشتوانه ۳ تریلیون دلار پول چاپ میکند. یعنی بهصورت عیان کلاهبرداری میکند و خیلی از کشورهای دنیا مثل چین زیر بار نمیروند و دلار را بهعنوان ارز بینالمللی نمیشناسند؛ چون میدانند که نهادهای اقتصادی معیوب است. بازار سرمایه و نظام بانکی هم مکانیسم نادرستی دارند.
اگر قبل و بعد از تحریمها از مردم و مسئولان دربارهی عملکرد نظام بانکی نظرسنجی کنید، خواهید دید که همه اعم از رهبری، رؤسای جمهور، مدیران، مسئولان و مردم همه درگیر نظام بانکیاند. این سیستم بهقدری بزرگ شده است که دوباره کوچک کردن آن به این راحتی نخواهد بود.
بدون شک، مشکلات اقتصاد ایران ساختاری و نهادی است. تحریمها روبناست و اگر برداشته شود، آن مشکلات همچنان در جای خودش هست، مثل نظام اداری ما که ربطی به تحریم ندارد. از سال ۵۰، بهرهبرداری نظام اداری ما همیشه پایین بوده و هزینهمحوری در آن حرف اول را میزند. این نظام برای کشور تصمیم میگیرد؛ درحالیکه خودش معیوب است و نمیتواند تصمیمات درست بگیرد. پس اقتصاد ما برای بیرون آمدن از مشکلات نیازمند اصلاحات ساختاری است که هزینهبردار است و همه جای دنیا هم هزینه دارد.
در سال ۱۹۸۰ چین خواست نظام اقتصادی کشور را عوض کند؛ ولی مردم و اتحادیهها اعتراض و تظاهرات کردند و جمع شد. در همهجا اصلاحات ساختاری هزینه دارد و اگر کشور ما میخواهد روزی از این مشکلات بیرون بیاید، باید با مردم شفاف باشد و هزینهاش را بپردازد. طبیعتاً دولتهایی باید روی کار باشند که تیم مدیریت اقتصادی قوی و برنامهای برای اصلاحات و بودجه داشته باشند. متأسفانه ما در طول تاریخ نتوانستیم برای اصلاحات ساختاری به جمعبندی برسیم.
بارها خواستهایم و مقام معظم رهبری هم سیاستهای کلی اصل ۴۴ را اعلام کردند. هدف این بود که یک انقلاب در اقتصاد اتفاق بیفتد و حتی رهبری میفرمایند که قرار است یک ریلگذاری جدید با این سیاستها اتفاق بیفتد؛ اما هیچ اتفاقی در اقتصاد ما نمیافتد و همان مسیر قبلی هم قدری شبههناکتر و بدتر میشود. برای من عجیب است که تاریخ نشان میدهد همه جای دنیا وقتی خصوصیسازی اتفاق میافتد، مردم تظاهرات میکنند؛ ولی در ایران حتی یک نفر اعتراض و اعتصاب نکرد. این بهطور غیرمستقیم نشان میدهد که هیچ اتفاقی در حوزهی اصل ۴۴ که رهبری بهعنوان انقلاب اقتصادی نام بردند صورت نگرفت. اینها از نوع اصلاحات بنیادی و ساختاری است.
یارانهها هم همینطور بود. شروع و مبنایش خوب بود. اقتصاد ما نمیتوانست ۱۰۰ هزار میلیارد تومان (عددی که آن تاریخ شروع شد) یارانهی مستقیم و غیرمستقیم بدهد؛ اما ما نتوانستیم خوب آن را جمع کنیم و گرفتار شدیم. این نیز از جنس اصلاحات ساختاری بود.*