پیشنهاد ادعای پیامبری به ابو علی سینا

ابو على سینا از نظر نبوغ علمى و استعداد کم نظیر بود و کتاب قانون را در شانزده سالگى نوشته است، معروف است که چشم او تا چهار فرسخ را مى ‏دید.

به گزارش تبریز بیدار ، ابو على سینا از نظر نبوغ علمى و استعداد کم نظیر بود و کتاب قانون را در شانزده سالگى نوشته است، معروف است که چشم او تا چهار فرسخ را مى‏دید این نبوغ و استعداد سبب شد که شاگرد او بهمنیار که ارادت سرشارى داشت به او پیشنهاد کرد و گفت: جناب استاد چرا ادعاى پیغمبرى نمى‏کنى زیرا اگر با چنین نبوغ و استعداد چنین ادعایى را بکنى کسى قدرت ندارد انکار کند و با تو مخالفت نماید.


این پیشنهاد مکررا از او واقع مى‏شد ولى از ابوعلى جوابى شنیده نمى‏شد تا اینکه در یکى از شبهاى زمستان که درختان از برف لباس سفید پوشیده بودند دانه ‏هاى شفاف برف در هر دقیقه آنها را سنگین‏ تر می ‏کرد، ابو على با بهمنیار در یک اطاق در زیر کرسى خوابیده بودند.


ناگهان ابو على از خواب بیدار شده و دست به کتف بهمنیار گذاشت و با لحن آمرانه و در عین حال آمیخته به محبت صدا زد، بهمنیار، بهمنیار، بهمنیار، چشمش را باز کرد و در حالت نیمه خواب مى ‏شنید که استادش به او مى ‏گوید ظرف آب در بیرون اطاق است برخیز و آن را براى من بیاور.


بهمنیار با چشم نیمه باز خود نگاهى به خارج اطاق کرد شیشه‏ هاى عرق آلود که بوسیله شدت سرما یخ بسته بود او را از شدت سرماى بیرون خبر مى ‏داد ناچار لحاف را بیشتر بسرش کشید و براى استاد خود عذر تراشى نمود، استاد معظم حالا آب یخ بسته به سینه شما ضرر دارد، ابو على که ملک الاطباء است نابغه دوران است جواب داد، استاد تو در طب منم و از تو مى‏خواهم که آب را بیاورى، دو مرتبه بهمنیار با الفاظ فریبنده دیگر جواب داد تا اینکه اصرار ابو على زیاد شد.


بهمنیار دید که نمى‏ تواند سرماى بیرون اطاق را تحمل کند صراحتا جواب داد من نمى ‏توانم در این سرما براى تو آب بیاورم، در این گفتگو بودند که ناگهان صداى روح بخش موذن بلند شد، سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر، الله اکبر، پیداست که این صدا از یک نفر مسلمانى بود که صولت و شدت سرما را شکسته و در بالاى مأذنه اذان مى‏ گوید.


ابو على رو به بهمنیار گفت: بارها تو به من پیشنهاد مى‏ نمودى که ادعاى پیغمبرى کنم، از من پیغمبر نمى ‏شود زیرا تو که شاگرد من و نمک پرورده سفره من هستى احتیاجات معنوى و مادى تو از من تامین مى‏ شود حاضر نشدى براى من یک جرعه آبى بیاورى.


پیغمبر کسى است که قبل از چندین صد سال آمد و کارى کرده که بدون اینکه پول به کسى بدهد و یا فشارى بیاورد در این سرماى طاقت فرسا از زیر کرسى خارج شده و به خانه خود هم کفایت نکرده و در بالاى ماذنه نام او را مقارن نام خدا یاد مى‏کند، اشهد ان محمدا رسول الله

 خواستهاى بشر ص ۵۸

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *