کنکاشی در قرائت های متفاوت از مشروطه/ مشروطه خواهان آذربایجان به دنبال چه بودند؟

به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت با دکتر عزیز جوانپور، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر پیرامون مشروطه و نقش آذربایجان در آن به گفتگو نشسته ایم.

سرویس سیاسی تبریز بیدار/ طاها فرهمند؛


دکتر عزیز جوانپور، رزمنده و جانباز جنگ تحمیلی، دارای مدرک دکترای تخصصی در رشته فلسفه و عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی بوده و سابقه ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز و دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات آذربایجان شرقی و ریاست مرکز اسناد و کتابخانه ملی شمال غرب کشور را در کارنامه دارد. دکتر جوانپور تحصیلات حوزوی را نیز تا پایان سطح ۳ ادامه داده است و اکنون ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه را به عهده دارد.

علاوه بر این، دکتر جوانپور یک فعال سیاسی و فرهنگی نیز هست. متن مصاحبه تفصیلی تبریز بیدار با جوانپور به بهانۀ سالروز صدور فرمان مشروطیت (۱۲۸۵ ه ش) در ادامه می‌آید.

تبریز بیدار: اگر مایل باشید برای آغاز بحث، مقداری در خصوص نقش مشروطۀ آذربایجان در نهضت مشروطیت توضیح بفرمایید.
جوانپور: نهضت مشروطیت که در سده چهاردهم هجری در کشور ایران رخ داد، یکی از رویدادهای مهم کشور در آن سده بود که بازتاب وسیعی در سطح کشور و جهان داشت. درست است مشروطیت تمام آمال و خواسته‌های مردم انقلابی را برآورده نساخت؛ ولی هرچه بود تا حدود فراوانی شدت دیکتاتوری و حدت استبداد مطلق شاهان قاجار و اجلاف آنان را محدود کرد و این خود نعمت بزرگ و ثمره ارزشمندی بود که بر آن نهضت مترتب شد.

در پدید آوردن این نهضت مقدس، عموم آحاد ملت ایران سهم و نقشی داشتند، ولی نقش مردم آذربایجان به علت موقعیت خاص جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی که داشت و دارد، نقش برجسته و مؤثری بوده است و در بین مردم آذربایجان هم نقش علمای دین و هادیان مردم و روشن‌فکران متدین و نویسندگان آنان، نقش بسیار ستودنی و تأثیرگذار بوده است.

آذربایجان به مرکزیت تبریز در شکل‌گیری و هدایت و پیروزی نهضت مشروطه نقش مهم و تأثیرگذاری داشته است.

 تبریز با توجه به قدمت تاریخی و موقعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به‌ویژه دروازه تفکرات جدید بودن در کنار تدین و ایمان و شجاعت و تجربیات تاریخی خود در سال‌های طولانی در مقابل استبداد و استعمار خارجی از سایر هم‌وطنان ایرانی پیشرو و پیش‌قدم بوده‌اند. چراکه آنان طعم هجوم وحشیانه عثمانی‌ها و روس‌ها را دیده و خیانت انگلیسی‌ها را درک کرده‌اند. آنان طعم شکست در جنگ‌های ایران و روس را چشیده‌اند و همراهی استبداد و استعمار را دو لبه یک قیچی می‌دانند. همواره استبداد با کمک استعمارگران رشد کرده و استبداد گران همواره زمینه حضور استعمار را فراهم می‌کنند.

این اتفاقات از آذربایجانی‌ها ملت هوشیار و با بصیرت و آگاه به زمان ساخته که در حوادث پیشرو و پیش‌قدم و هدایت‌گر جریانات سیاسی در کشور باشند. جنبش مشروطه به‌عنوان یک جنبش ضد استبدادی و ضد استعماری بوده که آذربایجانی‌ها باز پیشرو و پیش‌قدم بودند و مطمئناً اگر آذربایجانی‌ها نبودند جنبش مشروطه به نتیجه نمی‌رسید و در نطفه خفه می‌شد.

آذربایجانی‌ها در امضای فرمان مشروطه مؤثر بوده و نمایندگان تبریز و مبارزان و مجاهدان مشروطه همانند ستارخان و باقر خان با ایستادگی و رشادت خود بعد از حاکمیت استبداد صغیر مقاومت کرده و در مقابل مستبدین ایستادند و الگویی شدند برای همه ملت ایران و نگذاشتند نهضت خاموش شود.

تبریز بیدار: نقش مشروطه خواهان اسلامی و ملی مانند ثقه‌الاسلام و ستارخان و به‌خصوص شیخ محمد خیابانی را در جریان سازی مشروطه، چگونه ارزیابی می‌کنید؟
جوانپور: در نهضت مشروطه علماء نقش بسیار مهمی داشتند، اگر علماء وارد صحنه نمی‌شدند مردم عادی که در نهضت مشروطه سلاح به دست گرفته و در تجمعات علیه استبداد نقش‌آفرینی کردند به صحنه نمی‌آمدند مگر نه اینکه بیش از ۸۰ درصد مردم بی‌سواد بودند و دین‌دار و گوش به فرمان مراجع. مگر جنبش تنباکو در تاریخ را می‌شود فراموش کرد که استعمار انگلیس را به زانو در آورد. چه کسی این قیام را رهبری می‌کرد؟ قطعاً و بدون شک در جنبش تنباکو فقط علما بودند اما در قیام مشروطه هم روشنفکران و هم روحانیت هر دو نقش‌آفرینی کردند.

مسلماً ستارخان یک فرد تحصیل‌کرده و آشنا با مفاهیم جدید غرب و یا آشنا به جزئیات روشنفکری نبوده، ایشان یک فرد مذهبی و شجاع بوده، بارها به دیدن مراجع در نجف و زیارت عتبات عالیات رفته است.

آذربایجانی‌ها و به‌ویژه علمای آذربایجان و سرداران آن‌ها هم شجاعت داشتند و هم کاملاً آشنا به تحولات جهان و جامعه خود بودند.

ثقه‌الاسلام و شیخ محمد خیابانی با بقیه علمای تبریز از این جهت متفاوت است که کاملاً مفاهیم جدید را می‌شناسند و آن‌ها را با مبانی دینی تطبیق و سازگاری داده‌اند و پیشرو و پیش‌قدم در صحنه اجتماع هستند. ضمن بسیج مردم و هدایت آن‌ها می‌دانند که چه خطری آن‌ها را تهدید می‌کند و تکیه‌گاه آن‌ها فقط دین اسلام و مردم است نه استعمارگران و مستبدان.

همین ستارخان بعد از رسیدن به تهران که مورد بی‌مهری روشنفکران مشروطه‌خواه انگلیسی قرار گرفت، اگر باب میل آن‌ها عمل می‌کرد، قطعاً در حکومت به آن نقش می‌دادند. او به ترور علماء اعتراض داشت و به کنار گذاشتن علماء. همین‌که ستارخان با آن‌ها همراهی نکرد او را خانه‌نشین کردند. چراکه ستارخان هیچ نوع وابستگی به استعمار انگلیس نداشت. شاید هم فکر می‌کردند ستارخان به علت آذربایجانی بودن به سوسیالیست دموکرات‌ها نزدیک است و یا علل دیگر باید بررسی کرد. هرچند این هم دروغ است. هرچند با آن‌ها در امور نظامی در ارتباط بود ولی ستارخان سوسیال‌دموکرات نبود. طبیعی است در جنگ از تجربیات و از سلاح و … برای دفاع و راه‌اندازی نظام استبدادی استفاده بکند اما این‌که عضو حزب بودن و یا جناح خاص به ستارخان نمی‌چسبد، او یک نیروی مردمی آزاده بود. همین‌که بعد پیروزی او را بازی ندادند معلوم است که عضو هیچ جناحی نبوده و به هیچ‌یک از استعمارگران تکیه نداشته است. همین ثقه‌الاسلام که توسط روس‌ها به دار آویخته شد نمی‌توانست به کنسولگری یکی از قدرت‌ها پناهنده شود و جان خود را نجات دهد؟ این‌که شیخ محمد خیابانی از کلمه آزادیستان به جای آذربایجان استفاده می‌کند تا شائبه تجزیه‌طلبی نداشته باشد و در این راه از بیگانگان کمک نخواهد، افتخار برای این مبارزان شجاع نیست؟

تبریز بیدار: به نظر برخی از مورخان، بزرگ‌سازی نقش افرادی چون ستارخان و مشروطه خواهان آذربایجان توسط ناسیونالیست‌های ترکی به دلیل گمراه کردن خط تاریخی جریان اصیل مشروطه که در اصفهان بوده است، می‌باشد؛ نظر شما راجع به این مطلب چیست؟
جوانپور: من با این موافق نیستم. جریان مشروطه در اصفهان و تبریز باهم تفاوت دارند هر دو در مشروطه نقش داشتند ولی آذربایجان در پیروزی مشروطه و تداوم و آغاز آن نقش بی‌بدیل داشته است یعنی پیشرو و پیش‌قدم بودند ولی اصفهان تأثیرگذار بود و اکثراً هم نیروهای مذهبی و روحانیت در آنجا حرکت آفریدند و از طرفی شجاعت مردم آذربایجان و جنگ‌آوری آن‌ها و ایستادگی در مقابل استبداد و استعمار و روس که در دو جبهه استبداد و استعمار جنگیدن اختصاص به آذربایجان دارد و اگر ایستادگی مردم آذربایجان نبود قطعاً استبداد به‌زانو در نمی‌آمد آیا این ویژگی در اصفهان هم وجود دارد؟ مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان در سالگرد قیام ۲۹ بهمن تبریز بیان کردند که آذربایجان پیروز و همیشه پیش‌قدم و پیشرو بودند این ویژگی را به آذربایجانی‌ها نسبت دادند نه کسان دیگر ما باید به ستارخان‌ها افتخار کنیم و از کوتاهی ما در بزرگداشت ستارخان‌ها برخی سوء استفاده می‌کنند و فضا پیدا می‌کنند شعارهای پان‌ترکیسم مطرح می‌کنند آن‌ها به ستارخان و شیخ محمد خیابانی اعتقادی ندارند بلکه فضاسازی می‌کنند تا حرف‌های غیرمنطقی خود را خوب جلوه دهند.

تبریز بیدار: برخی تحلیل گران پان ترکیست و پان‌ آذریست نیز بر این باورند که پای مشروطه خواهان آذربایجان توسط ناسیونالیست‌های پان ایرانی از نهضت مشروطه قطع شد. تحلیل شما در این خصوص چه می‌باشد؟
جوانپور: اولاً: در نهضت مشروطه جریان پان ایرانی اصلاً شکل نگرفته بود و اگر هم بود خیلی کم‌رنگ بود. دو ابرقدرت روسی و انگلیس باهم رقابت داشتند. بالاخره انگلیسی‌ها پیروز شدند که عمدتاً نیروهایی که وابسته به دولت انگلیس داشتند در رأس قدرت قرار گرفتند. طبیعی است نیروهایی که مستقل و آزاده هستند و هیچ‌گونه وابستگی ندارند. در موارد حذف می‌شوند به بهانه‌های مختلف، در حقیقت نهضت مشروطه. انگلیسی پیروز شدند نهضت مشروطه واقعی که مردم و مشروطه خواهان آذربایجانی به‌ویژه ستارخان و باقر خان پیروز نشد. لذا نهضت مشروطه نهضت نیمه‌تمام و ناقص است به نتیجه نرسید و شکست خورد. من این تحلیل را قبول ندارم که پان ایرانیست‌ها نگذاشتند. بله پان ایرانی‌ها همان روشنفکران غرب زده هستند که تعلق خاطر به اسلام و دین ندارند امثال فروغی‌ها در دوره رضا خان شکل می‌گیرد و ایران گرایی را ترویج می‌دهند. روشنفکران دوره مشروطه کاملاً غرب زده بودند مثل تقی زاده که می‌گفت از نوک پا تا فرق سر باید غربی باشیم یعنی ایرانیت را هم قبول نمی‌کردند –جریان روشن فکری ایران گرایی در دوره مشروطه هنوز شکل پیدا نکرده بود.

تبریز بیدار: در مورد جملۀ تاریخی «ذات مشروطه استبداد است» که منتسب به میرزا جهانگیر خان قشقایی می باشد، چه نظری دارید؟ 
جوانپور: این حرف کاملاً درست است که چرا نظام پادشاهی، نظامی استبدادی است. هرچند پارلمان تشکیل می‌شود و قدرت شاه را محدود می‌کند ولی همه چیز دست پادشاه است؛ می‌تواند مجلس را منحل کند و همه چیز را عوض کند این‌که یک شخص بدون ضابطه به‌عنوان پادشاه تعیین می‌شود، در عصر جدید معنی ندارد به همین خاطر امروزه نظام‌های سلطنتی مشروطه پادشاه در حد تشریفات بوده و جنبه تاریخی دارد ولی مشروطه‌ای که در آن زمان در ایران بود چنین تلقی از مشروطه سلطنتی نبود لذا میرزا جهانگیرخان قشقایی به‌حق این حرف را بیان کرده است و البته میرزای نایینی هم از مشروطه سلطنتی تعبیر می‌کند به دفع افسد به فاسد؛ یعنی نظام قاجار افسد بود و نظام سلطنتی مشروطه فاسد ما بواسطه قبول نظام فاسد، افسد را کنار گذاشته‌ایم.

تبریز بیدار: آیا این سخن که می‌گویند مشروطه لقمۀ استعمار و به‌خصوص انگلستان برای ایران بود، درست می‌باشد؟
جوانپور: بله تا حدودی درست است مردم به نام مشروطه قیام نکردند، مردم دنبال مقابله با ظلم قاجار بودند، دنبال جلوگیری از فروش مملکت به خارجی‌ها بودند؛ یعنی عدالت را دنبال می‌کردند ولی در آن زمان چون سیستمی توسط علما طراحی نشده بود و زمینه‌ای هم نداشت که سیستم حکومت دینی برقرار باشد زمینه فراهم شد برای طرح مشروطه سلطنتی که در برخی کشورها رایج بود مانند انگلستان که تا به امروز هم ادامه دارد قطعاً تاریخ گواه است که ایران عرصه رقابت انگلیس و روسیه بوده و کشور را با هم تقسیم کردند قطعاً تاریخ گواه است که انگلیسی‌ها در عهدنامه گلستان و ترکمنچای زمینه ساز بودند به نفع روس‌ها قدم برداشتند تا اینکه روس‌ها مایل بودند که افغانستان به انگلیسی‌ها واگذار شود این‌ها هر وقت منافعشان اقتضاء کرده با هم همکاری داشته و گاهی رقابت کردند قاجاری که متمایل و وابسته به روس‌ها شد بعد از شکست و قبول عهدنامه ترکمنچای در بعد از پیروزی مشروطه خواهان و سقوط دولت قاجار پهلوی وابسته انگلیس شد یعنی نهضت انگلیسی نبود بلکه انگلیسی‌ها هدایت کردند و انقلاب را منحرف کردند و بهره لازم را بردند.

تبریز بیدار: نقش جریان تجدد و روشنفکران غرب‌زده مانند تقی زاده و کسروی در نهضت مشروطه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
جوانپور: تفکر مشروطه‌خواهی یک تفکر غربی وارداتی است که توسط روشنفکران طرفدار غرب و تجدیدخواهان شیفته غرب به‌ویژه انگلیس مطرح شد. چراکه مردم ابتدای نهضت، عدالتخانه مطالبه می‌کردند و سفیر انگلیس در ایران به زبان مردم و روشنفکران انداخت که شما مشروطه می‌خواهید.

البته انگلیسی‌ها با این کار به دنبال حذف نفوذ روس‌ها از حکومت قاجار بودند که وابسته روس‌ها بود. در واقع همیشه هر تاریخ معاصر در آن دوران رقابت دو ابرقدرت روس و انگلیس تعیین‌کننده بود. روسیه تزاری یک حکومت پوسیده بود که سوسیالیست‌ها به دنبال براندازی آن بودند و به همین خاطر روشنفکران سوسیالیست خواهان تغییر در حکومت قاجار بودند و روشنفکران غربی هم به دنبال از بین رفتن قاجار بودند که در این زمینه روشنفکران چپ و لیبرال باهم توافق داشتند. اکثر تحصیل گران ایرانی در غرب درس‌خوانده بودند و بحث تأثیر پیشرفت‌های غربی به دنبال حاکمیت غربی‌ها در ایران بودند و فکر می‌کردند در صورت حمایت آن‌ها می‌توانند به پیشرفت و ترقی دست پیدا کنند، طبیعی است آن‌ها به رغم مشروطه بودن دنبال تغییر حکومت قاجار بودند؛ اما آیا حکومت مشروطه با موازین دینی و شرعی سازگار است یا نه. جزو بخش‌های داغ بین علما و مردم بود. حکومت مشروطه بنیاد سکولار دارد؛ اما هرچند با دین درتناقض نمی‌باشد و یک نوع شیوه حکومت‌داری غربی است. در دوره بعد از رنسانس در اروپا شکل گرفته است؛ چراکه حکومت در ایران قبل از مشروطه بعد از تشکیل دولت صفویه جنبه دینی هم داشته؛ یعنی پادشاه موظف به حمایت از دین و علمای دین بوده است. حال سؤال اینجاست که حکومت مشروطه چه موضعی نسبت به دین دارد. متفکران و روشنفکران غربی پر واضح است که دنبال ارزش‌های دینی نبوده‌اند و برقراری همان مدل غربی را خواستار بودند. این با خواست علما در تناقض بود که علامه نائینی این تناقض را در نجف برطرف کرد و گفت که مشروطه با دین مشکل ندارد؛ لذا آخوند خراسانی و مراجع نجف حکم به وجوب مشروطه دادند؛ اما این در بعد تئوری است؛ اما در حوزه عمل و اجرا روشنفکران، مخالف چنین رویکردی بودند. در مطبوعات و سخنرانی‌ها و میتینگ‌های خود دین را زیر سؤال برده و آن را عامل عقب ماندگی مطرح می‌کردند که شیخ فضل الله نوری و دیگران به علت نزدیک بودن به این جریان که در تهران و تبریز شکل می‌گرفت موضع‌گیری کردند. تا پیگیر قانون مشروطه بودند که به آن مشروعیت دینی ببخشند که مشروطه خواهان به دو قسمت انشعاب پیدا می‌کند. مشروطه مشروعه و مشروطه صرف و در مقابل هم موضع گرفتند. روشنفکران غربی امثال تقی زاده و کسروی مشروطه مشروعه را به نوعی تداوم جریان قبلی دانسته وآن را بی فایده تلقی می‌کردند.

اما قاطبه روحانیت که بسیج عمومی مردم را بر عهده دارند، در صورتی از مشروطه حمایت می‌کردند که با ارزش‌های دینی آن‌ها مخالفتی نداشته باشد.

پس در پیروزی مشروطه روشنفکران و متجددان تأثیرگذار بودند که فشار آوردند از طریق روشنفکری و مطبوعات و کتب و … تا مشروطه امضا شود.

اما در ادامه با اختلاف علما و روشنفکران به دو دسته تقسیم شدند و درنهایت گروه مشروطه خواهان غربی با کمک انگلیسی‌ها بر مشروطه خواهان مشروعه طلب چیره شدند و نهضت مشروطه به انحراف گرائید و دولت انگلیس حاکمیت ایران را عهده دار شد.

 از این منظر کسروی و تقی زاده را باید در پیروزی مشروطه که همه نقش داشتند و در براندازی استبداد کوشیدند ستود ولی اینکه این‌ها زمینه‌ساز بودند و تلاش کردند مشروطه انگلیسی در ایران حاکم شود مورد نقد شدید قرار دارند و به‌ویژه کسروی که علاوه بر اینکه مخالف مذهب شیعه بوده و مدعی اختراع «دین پاک شده»، که به حکم مراجع تقلید مرتد می‌باشد.

تبریز بیدار: نقش مشروعه خواهان در تبریز به چه نحوی بود؟ و در مورد خط فکری و جریانی مشروع خواهان در تبریز توضیح بفرمایید.
جوانپور: اینکه سید احمد کسروی در کتاب تاریخ مشروطه خود میرهاشم دره چی و میرزا حسن مجتهد را تخطئه می‌کند که این‌ها مخالف مشروطه بودند و به تبع آن برخی از نویسندگان همان تحلیل را قبول کرده و آن را تکرار کرده‌اند بر کسی پوشیده نیست؛ اما پس از گذشتن بیش از صد سال از آن واقعه که ما می‌خواهیم قضاوت کنیم که آیا این تحلیل درست است یا نه؟ قطعاً واقع بینانه تر از کسروی می‌توانیم بررسی کنیم چون مورخ در آن فضا قرار گرفته و تحت تأثیر فضای اتفاق افتاده این مطالب را نقل می‌کند ولی سؤالاتی در این خصوص به طور جدی مطرح است. مگر این انقلاب در تسلط مردم و به رهبری روحانیت آغاز نشده بود؟ آیا روحانیتی که در اول انقلاب در صحنه حضور دارد چرا پس از گذشت ایامی با برخی افراد نهضت مشکل پیدا می‌کند؟ آیا فقط ما از این منظر روشنفکران به این موضوع نگاه کنیم واقعیت را در می‌یابیم؟ چرا از منظر آن‌ها به موضوع نگاه نمی‌کنیم که رفتار و عملکرد و سخنان روشنفکران موجب سرخوردگی روحانیت و مردم شده است و به این نکته رسیده‌اند که ایشان اگر پیروز شوند از اسلام و دین چیزی باقی نخواهد ماند کما اینکه این‌طور هم شد؛ روحانیت به دار آویخته شد و همان رضاخان، عزاداری را منع کرد و کشف حجاب کرد؛ مگر نه اینکه شیخ فضل اله نوری این حوادث را پیش‌بینی کرده بود و این نشان از بصیرت و آگاهی آن بزرگواران بود؟

قضایای دروه رضاخان و دوره پنجاه ساله سکولار پهلوی و بعد وقوع انقلاب دینی بعد از هشتاد سال خود گواه تحلیل درست خواهد بود مردم اگر در آن روز این را نمی‌خواستند چرا بعد از ۸۰ سال انقلاب دینی انجام دادند.

تبریز بیدار: تقابل مشروعه خواهان و مشروطه خواهان در آذربایجان به چه نحوی بوده است؟ نظر عده‌ای که می‌گویند مشروعه خواهان موجبات شکست مشروطه را فراهم آوردند را چگونه ارزیابی می‌کنید.
جوانپور: واقعیت این است که تفاوت مشروطه تبریز با سایر بلاد در این است که در آذربایجان سوسیالیست‌ها به علت نزدیکی به روسیه و زمینه‌ساز وقوع انقلاب بلشویکی در آنجا فعال بوده و چون آذربایجان دروازه غرب و تفکرات غربی بوده و هر نوع تفکر جدید غربی از طریق ترکیه عثمانی انقلابیون روسیه به آذربایجان تردد می‌کردند و از سایر بلاد به ایران می‌رسید. لذا تحصیل‌کردگان آذربایجانی در معرض افکار جدید غربی و سوسیالیستی بودند و تفکرات جدید آن‌ها را به عکس‌العمل وادار می‌کرد و این موضوعات در مطبوعات و نشریات و … منعکس می‌شد. طبیعی است سنت‌گرایان و روحانیون سنتی در آن زمان از قدرت بیشتری برخوردار بودند و کمتر به مباحث روز آشنا بودند و در مقابل آن‌ها عکس‌العمل نشان می‌دادند. فضای فکری آن دوران مثل امروز نبود که فضای آزاداندیشی باشد؛ اکثر مردم باسواد باشند و خودشان قدرت تشخیص داشته باشند بلکه بیشتر مردم تابع روحانیون سنتی بودند و  روحانیونی که تفکر روشن داشتند و از تحولات جهان امروز اطلاعاتی داشتند خیلی کم بودند. افرادی مانند ثقه‌الاسلام و شیخ محمد خیابانی و… بسیار نادر بودند.

روشن‌فکران مطالبی را در خصوص مذهب و دین مطرح می‌کردند که حساسیت مذهبیون و مردم دین‌دار را فراهم می‌کرد و روحانیت سنتی با آن‌ها مقابله می‌کردند و به‌نوعی این تفکر جا افتاد که مشروطه خواهان دنبال حذف دین و ارکان دین از مملکت هستند و به دیانت توجهی ندارند فضای تقابل ایجاد شد و هیچ‌گونه تعاملی برقرار نشد و کم‌کم فضا طوری شد که در مقابل هم صف‌آرایی کردند؛ هر دو گروه هم مسلح بودند و گاهی درگیری و اختلاف به شکل مسلحانه شکل می‌گرفت.

روحانیون سنتی همان مشروطه خواهان بودند که در تهران رهبرشان شیخ فضل‌الله نوری بود در اصفهان حاج‌آقا نجفی و در تبریز هم میرزا حسن بهجت؛ که این‌ها همه مشروعه خواهان بعد از درخواست متمم قانون اساسی شکل گرفت و در سطح کشور در میان روحانیون مطرح شد ولی به نجف راه پیدا نکرد. چراکه نجفی‌ها از صحنه مبارزه دور بودند و از نزدیک بر ضد روشنفکران با روحانیت را لمس نکرده بودند و علمای عراق نسبت به ایران از مسائل و تحولات جهانی زودتر آشنایی پیدا می‌کردند. در آن زمان عراق فعلی جزو امپراتوری عثمانی بود و در حکومت عثمانی جریان سازی تجددخواهی زودتر از ایران شروع شده بود.

لذا مشروطه خواهان آن‌ها را به طرفداری از استبداد قاجار متهم می‌کردند؛ که شما طرفدار استبداد هستید. با این کار به استبداد و بقای آن‌ها کمک می‌کنید؛ و از طرفی روحانیون سنتی و مشروعه خواهان آن‌ها را به ضدیت با دین و قران و شرع متهم می‌کردند که این سوء تفاهم و سوء برداشت‌ها تا آخر ادامه یافت و هر روز شدید می‌شد این در حالی است که در اول پدیداری انقلاب مشروطه همه در کنار هم بودند و با هم مبارزه می‌کردند چون خیلی شفاف نبود و بعد از مشخص شدن اهداف روشنفکرانه مشروطه خواهان، روحانیون سنتی و مشروعه‌خواهان با هم اختلاف پیدا کردند مشروعه خواهان عامل شکست نبودند بلکه با پیروزی مشروطه خواهان انگلیسی در تهران. همه مشروعه خواهان از صحنه انقلاب با اعدام حذف فیزیکی شدند و کنار گذاشته شدند و وجود آن‌ها را که در صدر مشروطه در کنار هم بودند، تحمل نکردند.

تبریز بیدار: آیا مشروطیت به اهداف خود رسید؟ درصورت پاسخ منفی چرا سرانجام مشروطیت شکست خورده و ختم به انتخاب رضاخان شد؟
جوانپور: انقلاب مشروطه انقلاب ناتمام است و شکست خورد و به نتیجه نرسید چراکه نتیجه آن دیکتاتوری رضا خان بود که خود کمی از مستبدین قاجار نداشت و به جای استعمار روس، انگلیسی‌ها نشستند، لذا این نهضت ضد استعماری و ضد استبدادی به اهداف خود نرسید چراکه هدف از انقلاب مشروطه. برچیدن بساط استبداد و استعمارگران بود که از استبداد حمایت می‌کردند و استبداد برای بقای خود از استعمارگران بهره می‌گرفت و به آن‌ها باج می‌داد و کشور را به تاراج می‌بردند، مردم از این وضعیت ناراضی بودند و با انقلاب مشروطه دوباره استعمار و استبداد به شکل دیگری بروز و ظهور یافت و نیروهای اصیل انقلاب حذف شدند. روحانیت را به کنار زدند و روشنفکران غرب زده عنان کارها را به دست گرفتند چون پشتوانه مردمی نداشتند چراکه به طبع روحانیت و مجاهدان و مدافعان واقعی مشروطه مردم صحنه را خالی کردند، لذا روشنفکران به استعمار انگلیس چراغ سبز نشان دادند و فکر می‌کردند انگلیسی‌ها می‌توانند آن‌ها را به پیشرفت و ترقی برسانند بلکه برعکس انگلیسی‌ها ایران را به بهای مفت خریدند و همه امتیازات را نصیب خود کردند و ایران در واقع مستعمره انگلیس شد و رضا خان هر نوع ظلم و ستمی که می‌خواست انجام داد.

تبریز بیدار: گفته می‌شود نقش آذربایجان در تحولات ملی بعد از انقلاب اسلامی رفته رفته کم‌رنگ‌تر شده است.
جوانپور: اصلاً این‌طور نمی‌باشد. آذربایجانی‌ها در مقابله با ضدانقلاب و حزب خلق مسلمان نقش مؤثری داشتند و از ولایت‌فقیه پشتیبانی کردند و شعار مرگ بر ضد ولایت‌فقیه از تبریز و آذربایجان به سایر نقاط ایران راه پیدا کرد در جنگ هشت‌ساله لشگر همیشه پیروز عاشورا بسیار مؤثر بود و درصحنه‌های مختلف انقلاب اسلامی همواره آذربایجان، پیش‌رو و پیش‌قدم بودن خود را حفظ کرده و خواهد کرد، هرچند در دوره‌های مختلف بعد از انقلاب ما شاهد هیچ‌گونه طرح ملی در سطح آذربایجان نبوده‌ایم به‌جز پیشبرد شیمی و چند طرح دیگر. در مقایسه با سایر استان‌ها با توجه به پتانسیل فنی و مهندسی تبریز. درزمینهٔ صنعت و تجارت بخش خصوصی رونق خوبی داشته اما بخش دولتی کمتر سرمایه‌گذاری شده است؛ یعنی بخش خصوصیِ حمایت‌شدۀ توسط دولت؛ و جای دولت را پر کرده است و این نشان از کارآفرینی مردم آذربایجان بوده است که تحت کوشش بوده‌اند.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *