چهره خندان و پاسخگویی صریح، اصلی ترین ویژگی استاندار سابق آذربایجان شرقی بود که به منظور گفتگوی تفصیلی در دفتر تحریریه تبریز بیدار حاضر شده بود. احمد علیرضا بیگی در قسمت اول این گفتگو که اکنون منتشر می شود از گذشته خود گفته است و اینکه چگونه پس از کوران حوادث انقلاب اسلامی و مسئولیت های مختلف بر کرسی استانداری آذربایجان شرقی تکیه زد؛ از زلزله آذربایجان گفته است و مدیریتی که در آن بحران داشت. قسمت دوم این گفتگو که در آن بیشتر به موضوعات روز هم پرداخت شده است در ایام آتی منتشر خواهد شد.
شرح سوالات تبریز بیدار و پاسخ های بیگی را در ادامه می خوانید.
در ابتدا برای آشنایی مخاطبین از خودتان و سوابق اجراییتان بفرمایید؟
من احمد علیرضا بیگی متولد ۱۳۴۲در ارومیه هستم. مادرم اهل تبریز و پدرم شبستری است. اکنون دانشجوی دکتری مدیریت استراتژیک با گرایش امنیت ملی در دانشگاه عالی دفاع ملی هستم. عمده مسئولیت هایم در واقع از کمیته انقلاب اسلامی آغاز می شود. در سال ۶۰ در حالی که ۱۸ سال سن داشتم فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی شاهین دژ را بر عهده گرفتم. در سال ۶۲ فرمانده کمیته پیرانشهر و آخرین مسئولیتم در این نهاد، مسئولیت برنامه ریزی و آموزشی کمیته های انقلاب را برعهده داشتم. پس از آن به عنوان اولین فرمانده انتظامی استان تازه تاسیس اردبیل، فرماندهی انتظامی آذربایجان شرقی، فرمانده پلیس راهنمایی رانندگی کل کشور، فرمانده انتظامی اصفهان وفارس، مشاور انتظامی وزیر کشور و استاندار آذربایجان شرقی بودم.
اکنون مسئولیت اجرایی دارید؟
خیر فعلا در دانشگاه دفاع ملی در حال تحصیل هستم اما همزمان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی بوده و در بنیاد تعاون ارتش در هولدینگ نفت و گاز مشغول هستم.
در ۱۸ سالگی فرمانده کمیته بودید، فضای کمیته در آن زمان چگونه بود؟
بالاخره کمیته هم مانند سایر نهادها از دل مردم برخاسته بود. زمانی که امام از پاریس به ایران آمدند نمایندگان کمیته های مردمی به عنوان کمیته استقبال برای حفاظت از امام به تهران رفتند. پس از پیروزی انقلاب، نگهبانی از امنیت شهرها و روستاها و مسئولیت های سیاسی از بخشداری گرفته تا استانداری تحت نظر کمیته انقلاب بود.
خیلی مطرح می شودکه در کنار خدمات بسیار کمیته انقلاب، برخی تندروی ها هم انجام می شد؟
خب طبیعی بود، کمیته تشکیلات جوانی داشت که اعضایش تجربه فعالیت انتظامی و اداری نداشتند. من یادم می آید زمان تسخیر کلانتری ها و پادگانها، مردم از کلانتری ها اسلحه ها و وسایل نقلیه را خالی می کردند. بالاخره کارهای بزرگ تبعاتی دارد که آن تبعات در کنار اصل کار به چشم نمی آید.
به عنوان یک جوان ۱۸ ساله خاطره جالبی از دوران کمیته دارید؟
بله، کمیته در آن زمان با ساواک مشغول نبرد بود و ساواک بخصوص در آذربایجان غربی با خوانین منطقه دست دوستی و همکاری بسته بودند. همه ما هم درکمیته شاهین دژ آماده درگیری بودیم. یادم می آید یک روز همراه چند نفر از دوستان در کمیته نشسته بودیم که خبر در گیری را به ما دادند. آن سال به ما یک پیکان استیشن جدید مدل ۵۸ در کمیته داده بودند من راننده بودم و گواهینامه هم نداشتم سوار ماشین شدیم و به محل درگیری رفتیم. پس از انجام عملیات و بازگشت به محل کمیته در ساعت ۲ نصف شب، با اعتراض و سر و صدای آجیل فروش همسایه کمیته روبرو شدیم که با عصبانیت داد می زد: آقا ماشین خودتان را ببرید چرا سوار ماشین من شده اید؟ نگو ما با سویچ ماشین خودمان سوار ماشین آن بنده خدا که ماشینش شبیه ماشین کمیته بود شدیم بودیم و به ماموریت رفته بودیم.(خنده)
در غائله خلق مسلمان و درگیری های کردستان نقش کمیته چه بود؟
خدا رحمت کند آیت الله مهدوی کنی را، در آن زمان مسائلی پیش آمده بود که کمیته های انقلاب اسلامی درمنطقه آذربایجان به دلیل علقه به آیت الله شریعتمداری از مسیر اصلی خود منحرف شده و بالاخره پس از درگیری های زیاد و غیر مسلح کردن آن ها بحمدالله با حضور مردم غائله خوابید.
شما در جبهه هم حضور داشته اید؟
بله من سابقه ۲۴ ماه جبهه و حضور در عملیات هایی همچون و الفجر۲ و مرصاد را دارم و در عین حال ۴۰درصد جانباز هستم.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۸ به چه کسی رای دادید؟
آقای هاشمی
انتخابات ۷۲؟
باز هم آقای هاشمی
سال ۷۶؟
ناطق نوری
در همین اواخر درمخالفت با افکار آقای هاشمی گفته اید که «چیزی را که عیان است چه حاجت به بیان است» شما از رای خود برگشته اید یا هاشمی تغییر کرده است؟
آقای هاشمی تغییر کرده است. در آن زمان آقای هاشمی نسبت به گزینه های دیگر، شخصیت و پشتوانه انقلابی بهتری داشت.
رای سال ۸۰ شما که بود؟
آقای شمخانی
به دلیل روحیه نظامی وی؟
نه با هم دوست بودیم و ایشان را می شناختم
شما هم نظامی بودید و سپس وارد سیاست شدید. ورود نظامیان به سیاست را چگونه می بینید؟
در زمان دفاع از کشور و اوایل انقلاب بهترین نیروهای ما وارد حوزه دفاع از کیان مملکت اسلامی شدند. ما می توانستیم در سایر ارگان ها مثلا جهادکشاورزی و غیره خدمت کنیم ولی اولویت جنگ بود. وقتی دفاع و امنیت از اولویت خارج می شود و بحث هایی از قبیل کارآمدی نظام، پاسخگویی به توقعات مردم و مدیریت جهادی در اولویت مطالبات مردم قرار می گیرد یکی از بهترین نیروهایی که دلدادگی و ایثار خود را به آرمان های این انقلاب ثابت کرده اند و می توانند به درد این مملکت ومردم بخورند همین نظامیان هستند. لشکرهای ما در زمان دفاع مقدس را همین مردم دربازار و مساجد تجهیز می کردند. جنگ و مبارزه خاتمه نیافته و جنگ نرم به مراتب درمقایسه با جنگ سرد هوشمندی خاص می طلبد.
در زمان فرماندهی انتظامی استان آذربایجان شرقی که مصادف با روی کار آمدن دولت آقای خاتمی بود، دولت ایشان را چگونه ارزیابی می کردید؟ در چه شرایط اجتماعی فرهنگی و سیاسی دولت ایشان روی کار آمد؟
من از سال ۷۵ تاسال ۷۹ فرماندهی انتظامی استان را برعهده داشتم. پی گرفتن سیاست های تعدیل بانک جهانی توسط آقای هاشمی، تبعات بسیار بدی برای کشورمان داشت که نمونه های آن را میتوان در بحران ها و تنش های اجتماعی مشهد و اسلامشهر و زنجان و اراک دید. شرایط دولت سازندگی باعث شده بود که مردم خواهان تغییر باشند. آقای ناطق نوری به عنوان کاندیدای اصولگرایان تصورش این بود که با شعارهای آقای هاشمی رفسنجانی می تواند رای مردم را کسب کند. از سوی دیگر دوم خردادی ها هم متوجه این شده بودند که مردم دنبال تغییر هستند و به همین دلیل بود که آقای خاتمی سر کار آمد.
دوران اصلاحات دوران پر تنشی بود، به عنوان فردی که در کسوت نظامی بودید این ساختارشکنی های دوران اصلاحات را چگونه ارزیابی می کردید؟
برداشت من این بود که دشمن از بدنه نظام پالس مثبت دریافت کرده بود و به دنبال آن بودکه ساده ترین موضوعات اجتماعی را تبدیل به تنش های عمیق اجتماعی نماید. مثلا چهارشنبه سوری نمونه عیان این اتفاق بود. ما پیوندهایی بین جریان اصلاحات و ضد انقلاب را در داخل کشور مشاهده کردیم که بیان همه آن ها در این فرصت امکان پذیر نیست ولی بهترین نمونه سخن آقای خاتمی دردانشگاه، سال ۸۳ بود که وی خطاب به دانشجویان حامی خود گفت از میان شما صدای دشمن به گوش می رسد.
فتنه ۷۸ یکی ازبحرانی ترین وقایع دوران اصلاحات بود که جدا از تهران در تبریز بصورت حادتری دردانشگاه بروز اجتماعی یافت که در آن میان کشته هم داده شد. به عنوان فرمانده انتظامی استان تحلیل تان چه بود؟
در چنین حوادثی حق و ناحق گم می شود . دانشگاه در دوران اصلاحات به یک باشگاه سیاسی تبدیل شده بود. تلاش دولت این بود که در کف دانشگاه ها اتفاقاتی بیافتد تا در رده های بالا بتوانند چانه زنی انجام دهند. بهترین نمونه، سخن حجاریان درباره امتیاز گرفتن از حاکمیت بوسیله جریان دانشجویی بود تا به زعم خود توسعه سیاسی حاصل شود. غائله ۷۸ تبریز کم از تهران نداشت ولی در تبریز به خلاف تهران حزب الله آمادگی لازم را داشت تا با این جریانات مقابله کند. تلاش ما هم این بود که این جریانات در خود دانشگاه حل و فصل شوند کما اینکه در تهران اگر مسئله ای پیش آمد به واسطه خروج دانشجویان از دانشگاه بود ولی در تبریز این استراتژی آنان مدیریت شد. آنها می خواستند با کشته سازی همانند سال ۸۸ دستاویزی تبلیغابی برای خود درست کنند. اما خوشبختانه در سطح شهر این بحران و غائله مدیریت شد و شاهد تسری این جریان به بیرون از دانشگاه نبودیم.
شما در آن زمان عضوشورای تامین استان بود، آقای سعیدی فرمانده سپاه ناحیه تبریز در سال ۷۸ در مصاحبه با ما گفت فرماندار وقت به آشوبگران در دانشگاه خط می داده، این را چگونه ارزیابی میکنید؟
خب اکنون نیز همین طور است. جریاناتی با اهداف خاص یک جریان را هدایت و پشتیبانی می کنند ولی در ادامه از کنترل آن ها خارج می شود و در دست ضد انقلاب می افتد. اراذل و اوباش وارد ماجرا می شوند و آنها این جریان را به پیش می رانند. تحصن در دانشگاه قضیه ای عادیست. اما وقتی از خارج دانشگاه نفراتی به دانشجویان اضافه می شود و این مسئولین قدرت مدیریت آن را ندارند این موضوع عادی تبدیل به یک آشوب می شود. کار آن فرماندار هم از این استثنا نبود و نمی توانیم بگوییم آن ها خواهان خلق بحران بودند ولی بله قطعا در ابتدا به دنبال امتیاز گیری سیاسی از نظام بودند.
به نظرتان مسئولین وقت استانی در شکل گیری بحران نقش نداشتند؟
نه من چنین نظری ندارم. اصل قضیه از دست این ها خارج شده بود و به سمت یک بحران حرکت می کرد. ابتدای قضیه بسیار ساده است اما چون کشور ما در حال جنگ نرم است هر مسئله پیش پا افتاده ای می تواند تبدیل به یک بحران عمیق شود. دوران دوم خرداد نقش رسانه ها بسیار مهم بود، اکنون هم در قالب اسید پاشی اصفهان و . . . شاهد این قدرت تاثیرگذاری در عرصه جنگ نرم هستیم.
در سال ۸۴ باور این مسئله سخت بود که احمدی نژاد در رقابت با سایر کاندیداها خصوصا آقای هاشمی رفسنجانی پیروز انتخابات شود. چرا اقبال عمومی به سمت وی جلب شد؟
علاوه بر تطابق گفتمان وی با مطالبات مقام معظم رهبری، حرف و جنس آقای احمدی نژاد از مردم و نسبت به سایر رقبا از جامعیت برخوردار بود. تا آن زمان معمولا کاندیداها شعار توسعه میدادند اما از آنچه مردم تشنه آن بودند و هستند غافلند و آن هم عدالت است. گفتمان مهرورزی و عدالت احمدی نژاد مطلوب مردم بود و وی به جهت گذشته و گفتمان خود چیزی از بقیه کم نداشت. احمدی نژاد از بخشداری و فرمانداری شروع کرده و به استانداری و شهرداری رسیده بود. سیر طبیعی رشد وی همانند سایر مردم بود.
تا چه مقطعی فرمانده انتظامی اصفهان و شیراز بودید؟
تا سال ۸۶ در استان فارس
عملکرد کشوری و استانی دولت نهم را تا قبل از ورود خود به استانداری در سال ۸۶ چگونه ارزیابی میکردید؟
مثبت بود. بالاخره قضاوت و حمایت مقام معظم رهبری خصوصا در کنار مردم بودن دولت بسیار مثبت بود. اگرمنفی بود که به دولت وارد نمی شدیم.
نحوه ورودتان به دولت و استاندار شدن چگونه بود؟
پس از سقوط هلیکوپتر در شیراز که منجر به ایجاد جراحت ها و زخم های متعددی بر من شده بود، درهمان وضعیت دوران نقاهت آقای احمدی نژاد را در فرودگاه شیراز دیدم و خب بر اساس آشنایی و دوستی قبلی در آذربایجان غربی و کردستان، در طول سفر ایشان به شیراز ایشان پیشنهاد داد که شما با شرایط فعلی از نیروی انتظامی بیرون بیایید و به دولت بپیوندید. پس از جمع بندی تصمیم گرفتم و به وزارت کشور رفتم.
در ابتدا مشاور وزیر کشور در امور نظارت و سرکشی از استانداری ها و زیرمجموعه های وزارت بودم که در واقع این مشاورت، مرحله گذاری برای تصدی سمت استانداری برای من بود. وزیر وقت کشور در زمان مشاورت من، استانداری گیلان و سیستان و بلوچستان را به من پیشنهاد کرد که دو ماه بر روی سیستان و بلوچستان مطالعه کردم و با برنامه خود برای این استان به جلسه هیئت دولت رفتم. همان روز در بیرون جلسه هیئت دولت، منتظر فراخواندن برای رای گیری بودم که در نهایت این اتفاق نیفتاد. پس از جلسه، آقای رحیمی معاون پارلمانی وقت دولت به من گفت: ما اسم شما را در لیست دستور کار دولت قرار داده بودیم اما آقای احمدی نژاد گفت؛ درپی استعفای دیروز استاندار آذربایجان شرقی، ایشان به عنوان استاندار به این استان فرستاده شود. چند روز بعد من با برنامه استانداری آذربایجان شرقی به هیئت دولت رفتم و رای اعتماد را کسب کردم.
فکر نمی کنید فرآیند استاندار شدن شما، مصداق یکی از انتقادات به احمدی نژاد یعنی تصمیمات خلق الساعه باشد؟
نه خب شناخت آقای احمدی نژاد از افراد هم در این تصمیم گیریها بی تاثیر نبوده است. آقای احمدی نژاد به شخصه از من شناخت داشت و خب براساس شرایط پیش آمده، افراد تصمیمات مختلفی می گیرند که شاید در عملکرد آن ها نتیجه بهتر و بهینه تری داشته باشد. من خود شاهد تصمیمات خلق الساعه وی نبوده ام مثلا درسفرهای استانی بدنه کارشناسی دولت در برنامه ریزی و تصویب طرح ها نقش داشته اند.
آقای سبحان اللهی چندوقت قبل در دانشگاه تبریز گفته است کسی که تا ساعت دو بامداد در استانداری طرح مصوب می کند بالطبع عقل سالمی ندارد و نتیجه درستی در پی ندارد. نظر شما چیست؟
مصوبات سفرهای استانی بدون پشتوانه کارشناسی نبوده است. ضمنا تصمیمات گرفته شده ما در استان با همیاری و نیاز سنجی از سوی مردم صورت می گرفت نمونه آن را می توان در تاسیس خانه بهداشت، راه روستایی و… دید که خیر و برکت بسیاری را شاهد بوده ایم. طبیعتا عملکرد جزیره ای بدون نیاز سنجی دقیق مردم و تخصیص بودجه و انجام کارعمرانی میسر نیست. کارهایی که انجام شد در ظاهر بسیار سخت بود ولی همراهی مردم با دولت بسیار موثر بود.
در زمان تحویل گرفتن استانداری وضعیت شاخص های اقتصادی استان در مقایسه با سایر استان ها چگونه بود؟
دقیق یادم نیست ولی از جمله موضوعات مورد تاکید آقای احمدی نژاد پیگری پروژه مسکن مهر بود که پس از دو سال از روی کار آمدن دولت هنوز در استان و خصوصا تبریز شروع نشده بود. در موضوع مسکن مهر در جلسه ای با حضور مسئولین درباره علل عدم شروع این پروژه، مسئله زمین مطرح شد که ما چنین اراضی در دسترسی نداریم. خوشبختانه انتخاب شهر جدید سهند به عنوان محل احداث پروژه های مسکن مهر بامشورت های مشاوران جوان در استان همراه شد. من با استفاده از اختیاراتی که دولت به من داده بود بخشی از شهر جدید سهند و دانشگاه صنعتی سهند را که در آن زمان بسیار وسیع و غیر قابل کنترل برای دانشگاه بود برای این پروژه انتخاب کردم. یادم نمی رود وقتی تصمیم در اختیار گرفتن اراضی این دانشگاه را صادر کردیم آقای میرحسین موسوی رئیس هیئت امنای دانشگاه سهند با این کار مخالفت کرد که به دنبال آن البته یکسری تحرکات در درون دانشگاه انجام شد که خوشبختانه ما کار مسکن مهر را با قوت به پیش بردیم.
دولت جدید عامل افزایش پایه پولی و تورم را مسکن مهر معرفی می کند، تحلیلتان چیست؟
آمار ارائه شده محل اختلاف است چون مقطع زمانی آغاز طرح مصادف با رکود در اقتصاد جهانی بود. دولت باید به نحوی اقتصاد را تحریک می کرد که این کار با مسکن مهر انجام شد. ضمن اینکه مسکن مهر مصوبه مجلس بوده که اکنون نیز به قوت خود باقی است. البته باید ببینیم آثارمسکن مهر در جامعه چه بوده است؟ آیا رسالت دولت غیر از برداشتن مشکلات از دوش مردم است؟ زمانی که ۱۲۰ هزار واحد مسکن مهر با پول مردم و تسهیلات دولتی ساخته می شود چه مقدار بار سختی های زندگی از دوش یک جوان تازه ازدواج کرده کم می شود و مردم رابه آینده امیدوار می کند؟
در شاخص های اقتصادی استان، آمار نشان می دهد که مثلا رشد بیکاری از ۵ درصد در سال ۸۴ به ۵/۱۲در سال ۹۲ رسیده است خب این اتفاق در زمان استانداری شما اتفاق افتاد.
شاخص های ارزیابی اقتصادی تفاوت می کند در کارنامه ما بدلیل ساخت و توسعه صنایع و صدور مجوز های بهره برداری در آن مقطع زمانی استان، ما رتبه اول یا دوم را کسب کردیم. در مقابل این آمار نشانه های دیگری در نفی این آمار و آثار آن وجود دارد. مثلا تا پایان سال ۹۰ استان ما یک استان مهاجر فرست بود ولی در سال ۹۱ براساس آمار مرکز آمار خالص مهاجرت استان بدلیل ایجاد فرصتهای جدید اشتغال مثبت می شود. جمعیت تحت پوشش تامین اجتماعی استان از سال ۸۴ تا ۹۱ علاوه بر ایجاد فرصت اشتغال،۴۰۰هزار نفر افزایش پیدا می کند. شما باید این آمار را با افزایش ۱۰۰ درصدی صادرات غیر نفتی استان ترکیب کنید تا نتیجه بگیرید؛ صادرات غیر نفتی استان ۱.۱ میلیارد درسال ۸۴ به ۲.۱ میلیارد در سال ۹۲ رسیده است.
طرح های اقتصادی دولت احمدی نژاد مانند بنگاه های زود بازده اشکالاتی نظیر دریافت وام به صورت صوری را در بر داشت، نظر شما در این خصوص چیست؟
ما باید این را مبنایی بررسی کنیم. در طی سال ها تا دوره آقای هاشمی مبنای تولید ثروت بر تخصیص سرمایه در اختیار افرادی مشخص برای تولید و راه اندازی در بخش های مختلف صنایع بوده تا بیکاران زیادی به صورت مستقیم و غیر مستقیم صاحب کار و سرمایه شوند. ولی در عمل این نظریه با شکست روبرو می شد چون بسیاری از به اصطلاح کارآفرینان، بیشتر سرمایه تخصیص یافته را به کشورهای دیگر خارج می کردند و ما با یک صنعت دست و پا شکسته و البته با سرمایه دارانی پر توقع روبرو بودیم. مثلا ایران خودرو یکی از این دست صنایع وابسته به دولت بود که موفقیتی در توزیع ثروت نداشته و کاملا به دولتوابسته بوده و است.
اما در دولت نهم و دهم تلاش بر توزیع عدالت و فرصت های عادلانه برای آحاد ملت ایران بود. توزیع سهام عدالت با این تفکر شکل گرفت که ما در بخش صنایع بزرگ و کلان نمی توانیم این دست صنایع را در اختیار شرکت های خصوصی داخلی و خارجی قرار دهیم چرا که در صورت وقوع آن، باعث به وجود آمدن یک شکاف عمیق اقتصادی و اجتماعی در میان مردم می شود. خب اولویت این توزیع برای مردم محروم و مستضعف بود. پس از اجرای این طرح، درنقاط دور افتاده ای از کشورمان که مردمش تصور می کردند حاکمیت آنان را فراموش کرده و امکانات تنها در مراکز استان ها توزیع می شود باعث ایجاد دلگرمی و امید شد.
گفتمان عدالت بر این نکته تاکید داشت که ما بایداین ثروت را چه از طریق هدفمندی یارانه، سهام عدالت یا مسکن مهر بین آحاد ملت توزیع کنیم و رضایتمندی مردم از آقای احمدی نژاد نمود خود را در انتخابات ۸۸ نشان داد. مثلا آزاد راه تبریز-زنجان در سال ۸۴ جمعا ۲۳ کیلومتر احداث شده بود اما درمقطع فعلی ۲۳۵ کیلومتر پیشرفت کار را داراست. در راه روستای حدود ۸ هزار کیلومتر راه روستایی احداث شد خب این ها نمونه کار و توصیه مقام معظم رهبری برای مسئولین بوده که به فکر مردم باشند.
یکی از نقد های آقای جبارزاده به جنابعالی این است که شما ۳۰ هزار میلیارد پروژه نیمه تمام از دولت دهم بر سر سفره دولت فعلی گذاشته اید. این را تا چه اندازه تایید می کنید؟
سعی ما در ماه های واپسین دولت دهم این بود که بسیاری ازپروژه های نیمه تمام را تمام کنیم مثلا پروژه مترو تبریز، راه آهن تبریز-میانه یا انتقال آب ارس باید تمام می شد. پس از سال ۸۸ که شعار تقلب و عدم یکپارچگی در سطوح سیاسی کشور مشاهده شد دشمن دایره تحریم ها را بر کشورمان تنگ تر و تنگ تر کرد. مشکلات و تحریم های وضع شده پس از سال ۸۸ تاثیر منفی بسیاری بر پروژه های عمرانی داشت. در سال ۹۱ که تحریم باعث عدم فروش نفت کشور شد تمام اعتبارات عمرانی وصول شده در استان تنها ۱۸ درصد بود. در این زمان بود که در منطقه ای به وسعت ۵ هزارکیلومتر مربع و به اندازه ۱۰ برابر کشور بحرین زلزله ای روی داد که باعث زندگی۴۰۰ هزار نفر نیز زیر چادر شد. فصل سرما در پیش بود و حداقل باید ۱۰ هزار واحد ساختمانی در این مناطق روستایی احداث می شد. خب با آن ۱۸ درصد اعتبارات، طبیعی بود که من به عنوان مدیر استان با مشورت با زیرمجموعه های خود دستور توقف همه پروژه های عمرانی استان را برای کمک به یک فاجعه انسانی صادر کنم. پس از آن بود که ما شاهد یک مدیریت جهادی در منطقه ارسباران بودیم.
آقای بیگی در عصر۲۱ مرداد ۹۱ کجا بود؟
من در دفتر صادق خلیلیان وزیر کشاورزی وقت در جلسه ای حضور داشتم که مسئول دفتر آنجا به من خبر داد که زلزله رخ داده است. من جلسه را ترک کردم و خودم را به فرودگاه مهرآباد رساندم و در این زمان هم با آقای احمدی نژاد و رحیمی در تماس بودم و آنها پیگیر اخباربودند. ساعت ۸ به جلسه ستاد بحران استان رسیدم.
گفته می شود که در آن جلسه یکی از مسئولین در پاسخ به گفته شما که اکنون به مناطق زلزله زده حرکت کنیم می گوید: فردا می رویم، گفته اید اگر اینطور است سر کار خودتان هم نروید…
بله این موضوع پیش آمد و احساس من این بود که کار ما در تبریز تمام شده و باید به سمت مناطق زلزله زده حرکت کنیم. به تمامی مسئولین اعلام شد تا دو ساعت تصمیمات گرفته شده را به زیرمجموعه خود ابلاغ کنید و پس از آن به قرارگاه ستاد بحران در اهر حرکت می کنیم.
برخی می گویند درآن روزهای ابتدایی زلزله آقای احمدی نژاد می توانست سفر خود به عربستان را به تاخیر بیندازد و از مناطق زلزله زده دیدن کند و صدا و سیما هم برخی برنامه ها را پخش نکند…
من احمدی نژاد را می شناسم و جنس او این نیست که از مردم به دور افتد. شاید مسئله مهم تری بوده که من خبر ندارم. یادتان هست روزنامه همشهری در گزارشی مدعی شد آن خانه ای که توسط رئیس جمهور افتتاح شد دو هفته پس از آن با پس لرزه های بعدی خراب شد؟ بالاخره جنگ رسانه ای در سطح بسیاری علیه دولت در جریان بود و این سیاه نمایی ها به هر صورت انجام می شد.
من دو یا سه هفته یکبار به گفتگوی ویژه خبری شبکه دو میرفتم و در دی ماه ۹۱ اعلام کردم هیچ یک از مردم زلزله زده زیر چادر شب را صبح نمی کنند. مطمئن باشید اگر نمونه ای را پیدا میکردند قطعا جهت تخریب دولت آن را نشان میدادند مثل آنجا که وقتی برای تهیه گزارش می رفتند تا یک چادر را در آن مناطق میدیدند با شوق و ذوق آن را باز می کردند تا حربه ای رسانه ای علیه دولت پیدا کنند.شما خاطرتان است آقای فردوسی پور، برنامه ورزشی ۹۰ را تبدیل به نقد عملکرد دولت در قبال زلزله کرد. اما چون ما ۶ ماه پیش از زلزله آمارگیری نفوس و مسکن را انجام داده بودیم اطلاعاتمان دقیق بود و می دانستیم چه تعداد از اهالی روستاها فصلی و چه تعداد دائم در آنجا زندگی می کنند. مطمئن باشید پس از فرا رسیدن سرما اگر فردی از اهالی روستاهای زلزله زده را در زیر چادر پیدامی کردند آن را تبدیل به پیراهن عثمان می کردند.
ادامه دارد. . .