گروه سیاسی تبریز بیدار؛ روح الله رشیدی
«… پوتین خبیثتر از اوباماست، پوتین ملحد است، کمونیسم است اما با او دست میدهیم اما با اوباما نه!»
این افاضهی مشعشع، متعلق به یک عامیِ بینامونشان نیست؛ که مَدرس و مکتب ندیده و گذرش به دانشگاه و آکادمی نیفتاده باشد. مصدرِ چنین تحلیلِ منحصربهفردی، یکی از بهاصطلاح نخبگانِ سر برآورده در سالهای بعد از انقلاب است؛ همو که سالها، قبای مناصبِ والا را بر تن داشته و بارها بر صدر امور نشسته… از وکالت در مجلس گرفته تا صدارت در استانداری و وزارت در دولت را از سر گذرانده و حالا شده «نخبه». اسمورسمی دارد و نام و نشانی. حرفش خریدار دارد. سخنرانی میکند و تحلیل میپاشد. خلاصه «آدمحسابی» است. و محترم.
حالا او آمده و خواسته که از مطلوب سیاسی خود دفاع کند. کاری که مطلوب است و معمول. او آزاد است که چنین کند. و میکند. در یک سخنرانی به مناسبتِ! «اقتصاد مقاومتی» حرف به مسائل روز کشیده و او با استدلال مذکور، به دفاع از اقدامِ یکی از همفکرانش پرداخته. حرفی در اصلِ دفاعش نیست؛ اصلاً خوب کاری کرده که دفاع کرده از رفیقش. اما استدلالش را مرور بفرمایید:
پوتین مُلحد است.
پوتین کمونیسم [کمونیست] است.
وقتی ما میتوانیم با این ملحدِ کمونیسم [کمونیست] دست بدهیم.
چرا نتوانیم با اوباما دست بدهیم؟!
کاری به صحت قضاوتها و گزارههایی نظیر اینکه «پوتین ملحد و کمونیسم [کمونیست] است» نداریم. توقف در این فقره، بهتنهایی میتواند سطح نخبگی نخبهی محترم را گواهی دهد.
با توجه به جدیت کلام و سابقه و صبغهی گویندهی نخبهاش، نمیشود چنین بیانی را تاکتیکی یا از سر احساس تفسیر کرد. میشود گفت واقعاً، انصافاً، حقیقتاً او فکر میکند که ممنوعیت و حرمتِ «دست دادن با اوباما» به خاطر «نجاستِ» اوست. فکر میکند اینکه کسی یا کسانی میگویند نباید با اوباما دست میدادید، به خاطر «نجاست» اوباماست؟! به همین سادگی.
او واقعاً سیوچند سال، با این مبنا و تلقی، مصافحه و معاشقه با آمریکاییها را مطرود میدانسته. [دقیقاً نمیدانم چند سال بر این موضع بوده و کی توبه کرده و برگشته. قضاوت نمیکنم. ولی مطمئنم که سالها چنین باوری داشته. لااقل دههی شصتِ او را آکنده از حس و باور ضدآمریکایی میشناسم. او در زمرهی بهاصطلاح چپهایی بود که سایهی یانکیها را تیر میزدند]
واقعاً باید بپذیریم که مبنای خطوط قرمز او و رفقایش در مناسبات سیاسی و بینالمللی، درجه ی ایمان و توحیدِ روسای ممالک مختلف است! یعنی مثلاً اینکه ما با مصرِ انور سادات قطع رابطه کردیم، به خاطرِ «الحاد و نجاست انور سادات» بوده و نه معامله و مصالحهاش با اسرائیل؛ یا اینکه اگر ما رابطه با آفریقای جنوبیِ قبل از ماندلا را بوسیدیم و گذاشتیم کنار، به خاطر کفر و الحادش بوده و نه آپارتاید.
یعنی در آن دورهای که خود ایشان بر صدر وزارت دولت اصلاحات بوده و با روسها سر یک سفره مینشسته و مصالحه و معانقه میکرده، روسها هنوز ملحد نشده و موحد و متدین تشریف داشتند.
باور کنید عمق تحلیل ایشان از مرام و باورِ ضدآمریکایی ایرانیها به همین میزان است و نه بیشتر. فکر نکنید این عکسالعملها و استدلالهای عالمانه! تحت تأثیر جوّ سیاسی است؛ باورشان همین است. باور کنید.
یک بار دیگر مرور کنید استدلالِ بیمثال ایشان را:
پوتین مُلحد است.
پوتین کمونیسم [کمونیست] است.
وقتی ما میتوانیم با این ملحدِ کمونیسم [کمونیست] دست بدهیم.
چرا نتوانیم با اوباما دست بدهیم؟!
همین.
پی نوشت:
“دکتر” علی عبدالعلی زاده/ در همایش نقش تولید در اقتصاد مقاومتی در نمایشگاه بین المللی کتاب تبریز