گروه سیاسی-تبریز بیدار؛ غلامرضا سیفی
خاطرم هست مسعود پزشکیان در جریان سئوال از محمود احمدی نژاد که او و علی مطهری از طراحان اصلی بودند، خطابه خود را در صحن علنی مجلس با این جمله شروع کرد«آدیوی کی قویدون رشید، بیرین ددین بیرین اِشید» مضمون کلامش این بود که نمی شود تریبون ها یکطرفه باشد و باید همه فرصت حرف زدن داشته باشند. کنایه او مشخصاً به محمود احمدی نژاد بود. در آن جلسه هر چه بود و گذشت مایه تحلیل این نوشتار نیست. از کلام نخست مسعود پزشکیان میخواهم استعاره بگیرم و چند کلامی با او نه به عنوان یکی از اهالی رسانه که دستی بر آتش سیاست نیز دارد. نه! صرفاً بعنوان یک شهروند و بالاتر از آن بعنوان یک بچه مسلمان میخواهم تعریضی بزنم به برخی از گفته های نماینده تبریز.
پزشکیان را به دو خصلت می شناسند یکی صریح الهجه بودن و رک گویی است و دیگری انصاف.
خیلی صریح حرف می زند و با حرارت. محافظه کاری در کلامش راه ندارد به اصطلاح رک و پوست کنده سخن می گوید و البته رسا و بلند. همواره هم سعی می کند نشان دهد فردی منصف است که از دایره انصاف خارج نمی شود. عمدتاً نیز در میان اهالی سیاست به عنوان چهره ای منصف شناخته می شود. با این وصف،گهگاهی خودش با اظهارات تعجب برانگیزش روی این چهره شفاف برفک می اندازد.
بارها نگارنده در مراسمات مختلف دیده ام، او به سبب اینکه سالهاست در تبریز تدریس نهج البلاغه دارد همواره برای تثبیت و تفهیم بیشتر سخنانش از قرآن و نهج البلاغه کمک می گیرد. برخی مواقع استنادش با متن نهج البلاغه مطابقت دارد و در مواردی هم چون کلی گویی می کند شبهه در ذهن پدید می آورد.کافی است کسی اندک آشنایی با مبانی دینی داشته باشد آنموقع می فهمد که پزشکیان بر خلاف سلوک سیاسی اش از نهج البلاغه و قرآن به نفع جریان مطلوب خود بهره برده است.
وزیر اسبق بهداشت اوایل هفته در دانشگاه تبریز جمله ای گفته که نمی توان بمانند اغلب موضع گیری های وی آنرا نادیده گرفت و نسبت به آن بی تفاوت بود چون او از قران و نهج البلاغه گفته، بمانند بسیاری از اوقات که می گوید و اهل فضل و علم ترجیح می دهند تفسیرهای خاص او را نادیده بگیرند.
پزشکیان در جمع دانشجویان دانشگاه تبریز گفته: قرآن و نهج البلاغه می گوید با دنیا و با هیچکس دعوا نکن و کل کل نکن و اگر صلح کردی حسن ظن داشته باش!
پزشکیان می توانست بگوید من معتقدم نباید با دنیا جنگید اما او ترجیح داد این اعتقاد خود را از زبان قرآن و نهج البلاغه بگوید.
نکته اول در باب سخنان پزشکیان اینکه؛ چه کسی گفته ایران با دنیا سر جنگ دارد؟! آیا می توان از استیفای حقوق یک ملت به جنگ طلبی تعبیر کرد؟ اگر سیاسیون داخلی اینگونه قضاوت کنند پس چه حرجی است بر شورای امنیت و چند کشور قلدر مآب؟! اینکه چند کشور مستکبر دلشان خواسته و در برابر یک ملت مستقل صف کشده اند و این ملت تنها [تاکید می شود تنها] خواسته اش برخورداری از حقوق قانونی خود بوده آیا جنگ طلبی و یقه گیری جهانی است؟ غریبه ای نا آشنا به انقلاب اسلامی و نظام این جملات را بخواند تصور می کند ایران مروج جنگ طلبی و خشونت در دنیاست. غافل از اینکه چند کشور قلدر می خواهند برای همه دنیا تصمیم بگیرند و مع الاسف برخی از سیاسیون و جریانات سیاسی نمی خواهند و یا احیاناً نمی توانند بر این قلدر مآبی صحه بگذارند.
و اما آنچه بیشتر منظور نظر نگارنده است بررسی استناد پزشکیان به جا انداختن عقیده خود از طریق استناد به قران و نهج البلاغه است.
امیر ملک سخن در خطبه بیست و چهارم نهج البلاغه می فرماید:به جان خودم سوگند در جنگیدن با کسی که با حق مخالفت نمودهو قدم درراه ضلالت و گمراهی نهاده است مسامحه وسستی نمیکنم زیرا جنگیدن با مخالفین و دشمنان حق واجب است و سهل انگاریکردن و سستی نمودن در آن معصیت می باشد.
در قرآن کریم به صراحت می فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمینَ» (بقره/۱۹۳)
آنگونه که از آیات قرآن بر می آید: بعد از عبادت خدا مهمترین خواست خداوند از مؤمنان اجتناب از طاغوت است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت…» (نحل/۳۶)
از آن جا که مستکبران پیروان طاغوت هستند و دوستان شیطان، خداوند به مؤمنان دستور داده که با آنان بجنگند: «الَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً» (نساء/۷۶).
امام علی (ع) در دوران خلافت خود به تأسی از رسول خدا (ص)، اولویت اول حکومت خود را به مبارزه و جنگ با طاغوتی به نام معاویه که تجسم استکبار بود اختصاص داد، اما در ابتدا ناچار شد با مستکبرانی بجنگد که بغی کرده و از اطاعت امام بر حق خارج شده و با بیرون رفتن از ولایت امام که همان ولایت الله است، تحت ولایت طاغوت درآمدند.
اولین سیاست امام حسن مجتبی (ع) در دوره خلافت نیز استکبارستیزی بود. از این رو آن حضرت نامه هایی به معاویه نوشت و با او اتمام حجت کرد و چون پاسخ مناسبی دریافت نکرد، به جنگ با او برخاست.
مواجهه امام حسین(ع) با دشمن مستکبر خود را نیز مردم کوچه و بازار به لطف عزاداری های دهه محرم فهم می کنندو نیاز به تفسیر بیشتر وجود ندارد.
و همچنین انچه از متن نهج البلاغه بر می آید کلام امیرالمونین درباره حسن ظن به دشمن پس از صلح، با ادعای پزشکیان توفیر زیاد دارد. عین کلام امام این است:
«هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن، که آسایش سپاهیان، و آرامش فکرى تو، و امنیت کشور در صلح تامین مى گردد. «زنهار، زنهار، سخت از دشمنت پس از پذیرش صلح برحذر باش، چرا که دشمن گاهی نزدیک میشود که غافلگیر سازد. بنابراین دوراندیشی را به کار ببند و خوشبینی را متهم کن.»
جملات فوق نشان می دهد جنگ با اینکه امری مذموم و ناپسند است اما برخی مواقع برای دفع ظلم و جور گریزی از آن نیست. اینکه پزشکیان مدعی است قرآن و نهج البلاغه گفته “با دنیا جنگ نکن” با مستندات فوق معلوم می شود حرف بیراهه ای است مگر اینکه این فعال سیاسی مصداقاً منظور خود را بیان کند.