گزارش تبریزبیدار از روایت تبریزی های حاضر در مراسم تشییع سردار دلها(1)؛

قیامتِ قم؛ از حرم تا حرم / امدادرسانی دختران تبریزی به زائران زیر دست و پا مانده

ساعت ۷ عصر بود که پیکرها با ماشین به بلوار رسیدند و همه تقلا می کردند تا خود را به خودروی حامل ابدان مطهر برسانند و کسی به فشار جمعیت اهمیتی نمی داند.

سرویس فرهنگی تبریزبیدار/ بمناسبت سومین سالگرد شهادت سید الشهدای جبهه مقاومت، شهید حاج قاسم سلیمانی، سراغ آن دسته از تبریزی هایی رفتیم که در مراسم تشییع سردار دلها در شهرای تهران و قم حضور داشتند تا آن دقایق باشکوه و البته پر از بغض را روایت کنند.

تبریزبیدار در اولین قسمت از این سلسله روایت ها سراغ حکیمه برتینا از فعالین فرهنگی تبریز رفته که از جمله افرادی بود که در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم و همراهانش در شهر قم حضور داشت.

 

 

او آن روز پرصلابت را برایمان چنین روایت می کند: «آن روزها عجیب همه مردم در ماتم فرو رفته بودند.  هر گوشه و کناری که می رفتی صحبت از جنایت آمریکا و ترور سردارمان بود. خبر تشییع با شکوه مردم در عراق و شهر های ایران هم لحظه به لحظه مخابره می شد. در سفر قم بودم که خبر رسید پیکر شهدا برای طواف حرم کریمه اهل بیت(ع) به قم می آید. روز تشییع را ۱۶دی ساعت ۲ بعد از ظهر اعلام کردند. برای اینکه به شلوغی جمعیت نخوریم ساعت ۱۲ ظهر به سوی حرم برای تشییع حرکت کردیم. کل خیابان ها مملو از جمعیت بود، زن، مرد، کودک، پیر و جوان همه آمده بودند. در حدی که درهای حرم  را بسته بودند. قرار بود پیکرهای مطهر بعد از طواف حرم از بلوار پیامبر اعظم(ص) تا مسجد جمکران تشییع شود. ناچار به طرف ابتدای بلوار پیامبر اعظم(ص) حرکت کردیم که در کمال تعجب ازدحام شدید در بلوار را دیدیم در حدی که ازدحام تا خود جمکران هم رفته بود. مردم در گوشه و کنار روی زمین نشسته و ایستاده منتظر پیکرهای اربا اربا بودند. هنوز ۲ساعتی تا زمان اعلامی برای تشییع مانده بود. یک چشم به ساعت و یک چشم به آسمان که پیکر سردار از تهران به قم منتقل شود. موکب های مردمی هم به راه بودند و به دلیل از دحام جمعیت در مراسم تشییع تهران، پیکرهای شهدا به جای ساعت ۲ ساعت ۵ به قم رسید و برای طواف و نماز به حرم رفتند. تا ساعت ۶ عصر خبری نشد. ازدحام جمعیت دقیقه به دقیقه تشدید می شد. مردم بدون ذره ای خستگی همچنان منتظر بودند‌. ساعت ۷ عصر بود که پیکرها با ماشین به بلوار رسیدند و همه تقلا می کردند تا خود را به خودروی حامل ابدان مطهر برسانند و کسی به فشار جمعیت اهمیتی نمی داند. تراکم و فشردگی جمعیت به حدی بالا بود که چند نفر از زائرین حاج قاسم را با کمک دوستان تبریزی و با هزار زحمت از زیر دست و پا بیرون کشیده و امداد رسانی کردیم و به اورژانس تحویل دادیم. همه چشم ها بدون استثنا خیس بود، هر کس چشمش به پیکرها می افتاد مثل طفل مادر مرده ای گریه می کرد و با بغض شعار می دادند. آنقدر خیابان شلوغ بود که اصلا ماشین حامل پیکرها حرکت نمی کرد تا به جمکران برای وداع برسد. هر چقدر هم از مردم خواهش می کردند راه را باز کنند افاقه نمی کرد، انگار مردم یک دقیقه را هم برای بیشتر بودن با سردار غنیمت می شمردند. ساعت ۹ و نیم شب شده بود که پیکرها به مسجد جمکران رسید.  بعد از مراسم مختصری جسم مطهر حاج قاسم به مقصد کرمان از قم خارج شد ولی مردم همچنان در خیابان ها با بغض فروخورده ایستاده بودند و کسی دلش نمی آمد به خانه برگردد.»

 

منتظر روایت های بعدی در تبریزبیدار باشید…

 

گزارش از الهه مهدوی

 

انتهای پیام/

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.