به بهانه سخنان رهبر انقلاب؛

نهیب امام حسین(ع) بر عمر سعد چه بود؟

شب هنگام امام حسین(ع) با ۲۰ نفر و عمر بن سعد با ۲۰ نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین(ع) به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علی‏ اکبر را نزد خود نگاه داشت…

به گزارش تبریز بیدار؛ رهبر معظم انقلاب در سخنان امروز خود گریزی به ادعای برخی از سیاستمداران مبنی بر مذاکره امام حسین و عمر سعد و درس تعامل در حادثه کربلا پرداختند. ایشان فرمودند:«حضرت علی علیه السلام با زبیر و حضرت امام حسین علیه السلام با عمر بن سعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند.»


بیانات معظم له بهانه ای است تا در صفحات تاریخ تورقی کرده و حقیقت مذاکره حضرت سیدالشهدا(ع) با عمربن سعد را از زبان تاریخ و آنگونه که بوده بخوانیم. تاریخ گواهی می دهد که سید الشهدا(ع) چگونه بر عمر سعد نهیب زده و تلاش کرده او را از راهی که در پیش گرفته بازدارد.


در بحار الانوار ذکر شده که امام حسین(ع) در روز هشتم محرم سال ۶۱ مردی از یاران خود بنام عمرو بن قرظه را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.


شب هنگام امام حسین(ع) با ۲۰ نفر و عمر بن سعد با ۲۰ نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین(ع) به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علی‏ اکبر را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد.

در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سئوال امام حسین(ع) که فرمود: آیا می ‏خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می ‏ترسم خانه ‏ام را خراب کنند! امام حسین(ع) فرمود: من خانه ‏ات را می ‏سازم. ابن سعد گفت: می‏ ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ‏ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.

ایـنـجـا بـود کـه حـضـرت عـصـبـانى شد و فرمود: ویرانى خانه و مزرعه، موجب جواز قتل فرزند پـیـامبر صلی الله علیه و آله نمى‌شود، لذا او را نفرین کرد و فرمود: خداوند تو را در رختخوابت ذبح کند و در روز قیامت تو را مورد بخشش قرار ندهد و امیدوارم که از گندم عراق نخورى مگر مقدار کم.


عمر سعد با استهزا گفت: اگر گندم نخوردیم از جو خواهیم خورد.


تشنگی اصحاب امام حسین(ع) و کارشکنی عبیدالله بن زیاد در رفع تشنگی آنان

خوارزمی در مقتل الحسین و خیابانی در وقایع الایام نوشته‌‌اند که در روز هشتم محرم امام حسین(ع) و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام حسین(ع) کلنگی برداشت و در پشت خیمه‏‌ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.

هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می‏کَند و آب بدست می‏‌آورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین(ع)  و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.

گفتگو عمربن سعد با یکی از یاران امام حسین(ع)

در کشف الغمه آمده است که، در این روز “یزید بن حصین همدانی” از امام حسین(ع) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‏ پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ‏ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‏نوشند از آنان مضایقه می‏ کنی؟

عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می ‏دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ ام و نمی ‏دانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‏ سوزم؟ یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می ‏دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی ‏بینم که بتوانم از آن گذشت کنم.

یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام حسین(ع) رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *