ماراتن گرانی ها؛سلیقه ای یا جبران کسری ازجیب مردم؟
نشست وجلسه وستاد و….برگزارمی شود،اما نتیجه ای که بیرون می آیدهم موقتی می شودوشب می خوابی وبیدارمی شوی خیلی چیزها بازگران می شود؟
پرسه در دالان تاریخ
این کهن پیکره غرورانگیز که شاهرگ اقتصادی تبریز است، سیاست، فرهنگ و مذهب را نیز به خوبی در خود جای داده است، به گونهای که تاریخ گواه ارتباط ناگسستنی بازار با سایر عناصر مرتبط با زندگی شاغلین و رهگذران خویش از مبارزات ضد استبدادی و استعماری و تربیت نسلهای معتقد و دیندار است که در تمامی شئون اجتماعی تاثیرگذار بوده اند.
اسارت ثقه الاسلام در مرکز سرمایه گذاری!
تصور کنید گردشگری، در سرگردانی رسیدن به مکان های تاریخی تبریز، به جای تابلو های نداشته خانه ثقه الاسلام،معماری تاریخی دو ساختمان آجری ذکر شده که یکی مرکز سرمایه گذاری شده و آن یکی هم منطقه آزاد ارس چشمش را گرفته و وقتی با در بسته این خانه های تاریخی و یا محیط اداری موجود در آنها روبرو شود چه خواهد داشت؟
وقتی مزه نان و پنیر عوض می شود
در عصر مدرن پر زرق و برق تبریز، وقتی بازار کهن این شهر با سکوت و رخوت مواجه است و نظام سرمایه داری سعی در خرد کردن ساختار ایرانی و اسلامی بازار دارد، حتی با پهن کردن سفره نان و پنیر هم نمی توان ارزش های به باد رفته شهر را جان دوباره بخشید.
افسوس سرِّ دلبران برای تبریز
تصاویر بافت تاریخی شهر یزد در سریال سر دلبران خود نمایی می کند و جای تقدیر دارد که مسئولین رسانه ملی به خوبی دریافته اند که ساخت برنامه در شهرهای مختلف چه نتایج مثبتی به دنبال دارد و البته این مساله با یک افسوس برای تبریز نیز همراه است!
تابلوهای «هشدار» و جاده انقلاب!
بودند اساتیدی که ده سال قبل، بحران آب امروزمان را پیش بینی کرده بودند و داد می زدند، دلسوزانی بودند که از عواقب خصوصی سازی بی رویه مدارس و به کارگیری معلمان و مربیان بدون صلاحیت علمی و اخلاقی می نالیدند.
ناصر خان کجایی فرمونتو کشتن!
آقایان الکی از سینمای عرق و ورق و آروغ برای خودشان رای گدایی نکنند. مرده خوری از نعش مرحوم ملک مطیعی با جوانمردی منافات دارد. انگار حضرات یادشان رفته که در دهه شصت عرقخورها را به جای دم اسب می بستیم پشت تویوتاهای کمیته و شلاق می زدیم.
شهدا، پرفروش اند!؟
رفتم داخل حرم و چند ساعت بعد دوباره آمدم نمایشگاه کتاب. اما هرچقدر نگاه کردم، کتابها را ندیدم! قفسه ها را زیرورو کردم، باز اثری از «توشهیدنمی شوی» نبود که نبود! با تعجب رفتم سراغ صندوق دار و قفسه را نشان دادم و سراغ کتاب را گرفتم. لبخندی عادی زد و گفت: شرمنده، تمام شد!
شورای پنجم در کمای تدبیر و امید
زمان پاسخگویی اعضای شورا به عملکردشان در مقابل مردم فرارسیده است و شهر تبریز بایستی نفسی تازه کند و وعده ها تبدیل به گارگاه بزرگ عمرانی شود و شهروندان عملا شاهد تغییر و آبادانی شهر باشند نه در حرف!
باخبر از همه جا بی خبر از مسجد!
حین رفتن جمله تاریخی امام (ره) در مقابل دیدگانم قرار می گیرد. مسجد سنگر است! این بار بیشتر به فکر فرو می روم. خادم مسجد همه را به بیرون مشایعت می کند و چراغها را خاموش می کند و من در فکر جمله امام پیش خود می گویم اگر سنگر است پس چرا سنگر را اینگونه خالی می کنیم؟
